بسم‌الله الرحمن الرحیم

درس‌گفتارهای مقدمه‌ای بر فهم قرآن، دکتر روزبه توسرکانی، دانشگاه صنعتی شریف، جلسه‌ی ۷، سال ۱۳۸۲

۱- نشانه‌های افراد پيرو والد

بحث ما درباره نشانه‌های انسان‌های تابع والد، بالغ و كودك بود. اين بحث را پي مي‌گيريم. از نظر انسان‌هاي پیرو والد، اگر چیزی را به آن‌ها نگفته‌اند اصلاً وجود ندارد. چون به نظرشان آدم‌های بزرگی هم قبل از من بوده‌اند و به این موضوعات فکر کرده‌اند و هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌اند، بنابراین فکر کردن من هم فایده‌ای ندارد. از این نظر انسان‌هاي پیرو والد رابطه بسیار خوبی با گوش دارند تا با مغز و تفکر. می‌توان گفت انسان پیرو والد خیلی شبیه حافظه کامپیوتر است که چیزهایی در آن کپی می‌شوند و بررسی هم نخواهند شد، حتي چند عقیده‌ي متضاد. به‌عنوان‌مثال یک آدم خیلی مذهبی ممکن است اعتقاد بسیار زیادی به علم داشته باشد و البته همان‌طور كه در جلسات قبل نشان دادیم علم در حال حاضر دارای مایه‌های الحادی زیادی است.

یونگ در این زمینه اصطلاحی به نام روانشناسی حجره‌ای دارد، به این معنا که بعضی از آدم‌ها در روان خودشان دارای چند حجره هستند که در هرلحظه در یکی از آن‌ها زندگی می‌کنند. چنین آدم‌هایی دارای چند شخصیت هستند، ولی معمولاً آدم‌های اطراف آن‌ها تنها یکی از آن‌ها را خواهند دید. مثلاً همکارهای او در اداره یک شخصیت و خانواده‌اش شخصیت دیگری را می‌بینند و خود او هم متوجه تغییر شخصیتش نیست.

البته تقلید و استفاده از تجربیات دیگران و آموزش دیدن را نباید با پيرو والد بودن اشتباه گرفت. به‌عنوان‌مثال یک شخص اگر بخواهد نجار خوبی شود، بالغ او به این نتیجه می‌رسد که باید از یک نجار خوب تقلید کند؛ اما در کشف حقیقت، بالغ هرگز نخواهد گفت که از یک آدم دیگر صرفاً تقلید کن. البته ممکن هم هست که شخص همین تقلید و آموزش دیدن را هم به‌وسیله‌ی والد خودش انجام دهد. مثلاً پدرش به او گفته باشد که از فلانی نجاری یاد بگیرد و او هم بدون فکر کردن به اینکه ممکن است آدم‌های بهتری هم وجود داشته باشند، پذیرفته باشد. ممکن است دو نفر که یکی از والد و دیگری از بالغ خود پیروی می‌کند به یک‌شکل عمل کنند.

۲- نشانه‌های افراد پيرو بالغ

حرف اصلی بالغ زندگی عاقلانه است و اگر در موردی بالغ، استفاده از تجربه‌ی دیگران را عاقلانه بداند، باید همین کار را انجام داد و اصلاً لزومی ندارد که آدم همه‌چیز را از صفر شروع کند و می‌توان در زمینه‌های بی‌اهمیت به شکل عاقلانه‌ای تقلید نمود. ممکن است شما مثلاً در اثر معجزه‌های یک شخص به او ایمان پیدا کنید و بعد از او تقلید کنید. از سیره و روش زندگی او درس بگیرید. شخص پیرو والد در برابر هر چیزی که به او گفته شود مطیع است و به‌عنوان عنصری در یک جمع از خواسته‌های جمع پیروی خواهد نمود، زیرا با این تبعیت، احساس آرامش و امنیت خواهد نمود. یکی از بزرگ‌ترین خواسته‌های والد این است که فرد خود را در جمع و همراه با آن‌ها احساس کند.

اصولاً آگاهی در زندگی یک آدم بالغ، نقش بسیار مهمی را بازی می‌کند. آگاهی هم هیچ ارتباطی باسواد و تحصیلات ندارد. ممکن است یک آدم روستایی کم‌کم نسبت به طبیعت احساس خاصی پیدا کند و چیزی را که در مورد خدا به او گفته‌اند درک کند و به آگاهی شهودی نسبت به وجود خدا و توحید برسد. اگر بالغ بخواهد شعاری برای خود انتخاب کند، این است که دنبال چیزی که به آن علم نداری نرو. وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولً (اسراء/٣٦)

در مورد این انسان‌ها توصیف بسیار جالبی در قرآن هست که با ظهور پیامبران جدید، از اطراف شهر، اقصی المدینه برای یاری او می‌آیند. «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» (یس/٢٠) چنین آدم‌هایی مجبور می‌شوند در حومه‌ي شهر زندگی کنند. علت این است که با بقیه تفاوت دارند و از چیزی که به نظرشان نادرست است اما همه پذیرفته‌اند، پیروی نمی‌کنند. چنین آدمی ممکن است در شهر مورد سؤال قرار بگیرد که مثلاً چرا در مراسم خاصی شرکت نمی‌کند. این افراد تابع بالغ خودشان هستند و ممکن است با اطلاعات و سواد خیلی کم، چیزهای بسیار زیادی را به‌صورت شهودی و درونی بفهمند و از چیزهایی هم که به‌خوبی نمی‌فهمند تبعیت نخواهند کرد. چنین آدمی به‌طور طبیعی با جمع عوام که حتی ممکن است شامل دانشمندان آن شهر هم باشد، همراه نمی‌شود. این آدم‌ها چیزهایی را به‌وضوح می‌بینند که بقیه نمی‌بینند، توحید را می‌فهمند و آخرت را همان‌گونه که وجود دارد درک می‌کنند و در اثر پیدا کردن ایمانی قوی، دنباله‌رو هر چیزی نخواهند شد.

مثلاً ممکن است یک مسیحی با استفاده از تعلیمات مسیحی با خدا ارتباط برقرار کرده و توحید را به معنای واقعی درک کند و بنابراین دیگر نظر خوبی نسبت به تثلیث نخواهد داشت. حتی خود علمای مسیحی هم تثلیث را به‌خوبی درک نمی‌کنند. اصلاً تثلیث آن‌قدر بی‌معنی است که هیچ‌کس آن را نمی‌فهمد. يادم می‌آید در دوران دبيرستان کتابی در مورد تثلیث از یک کتاب‌فروش مسیحی خریده بودم که در آن نوشته بود اعتقاد با تثلیث هیچ منافاتی با توحید ندارد. چون به‌جای جمع‌کردن سه تا یک با هم که سه می‌شود چرا آن‌ها را در هم ضرب نکنیم؟! و از این دست سخنان ضعيف. در قرآن توصیف مسیحياني آمده است که با شنیدن قرآن، آن را درک می‌کنند و می‌فهمند که این کلام خداست. به این دلیل که تجربه‌هایی از قبل دارند که با شنیدن این آیات به شباهت بین آن‌ها و آیات قرآن پی می‌برند. درحالی‌که با خواندن انجیل و تورات چنين تجربه‌اي ندارند.

همان‌طور كه پیش‌تر بيان شد افراد تابع والد، مجموعه عقایدی را به‌صورت یک بسته پذیرفته‌اند و هیچ درک و تمایزی نسبت به بخش‌های مختلف آن ندارند، اما آدم‌های تابع بالغ، حتی اگر عقایدی را به‌صورت بسته قبول کرده باشند، شروع به درجه‌بندی آن‌ها کرده و فقط از آن‌هایی پیروی می‌کنند که فهمیده باشند. مثلاً یک یهودی مؤمن با شناخت خدا به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند چیزی مثل کشتی گرفتن خدا و یعقوب را بپذیرد؛ اما یهودی پیرو والد هم قدرت بی‌نهایت خدا را قبول کرده و هم کشتی گرفتن او با یعقوب و شکست خوردنش را و هرگز این دو را با هم در تناقض نیافته است. اصولاً هدایت شدن یک چنین آدم‌هایی تصادفی هم نیست و در اثر کارهای خوبی بوده که در زندگی خودشان انجام داده‌اند. آدم‌هایی که از اقصی المدینه برای کمک به پیامبران می‌آمدند، آدم‌هایی با استانداردهای بسیار بالای ایمانی هستند نه اینکه مثل اکثر عرفای ایرانی هنگام حمله مغول در برج عاج مخفي شوند و تنها یکي دو نفر مثل نجم الدین کبری بمانند و مبارزه کنند. قرآن برای توصیف مؤمن، استانداردهای بسیار بالایی را معرفی می‌کند که در ابتدای سوره مؤمنون برخي از آن‌ها به چشم می‌خورد.

۳- مقابله با رهزني‌هاي والد و سنت

خداوند در قرآن وعده کرده که عده مشخصی حتماً رستگار می‌شوند و در مورد عده‌ي دیگری مانند مشرکان وعده‌ي عدم رستگاری داده است. بین این دو دسته هم که تقریباً همه انسان‌هاي ديگر جای می‌گیرند كه سرنوشتشان معلوم نیست و باید به رحمت خداوندی امیدوار باشند. در مورد استانداردهای سطح بالا براي مؤمنان، علامه طباطبایی معتقد است که حتی خطاب‌های «یا ایها الذین امنوا» به عده خاصی در اطراف پیامبر اشاره می‌کند و نه همه‌ي مسلمانان مدینه. کار نادرستی که همیشه سنت انجام می‌دهد این است كه چون معمولاً انسان‌ها به استاندارد سطح بالا نمی‌رسند، استانداردها را پایین می‌آورد و بنابراین راه‌حل‌های عجیب‌وغریبی برای رستگاری اعلام می‌کند تا مردم را به آرامش برساند، مانند فروختن قطعات بهشت. مثال دیگر این است که گفته می‌شود هر کس نمازش را اول وقت بخواند حتماً رستگار می‌شود.

اصولاً حرف اصلی این است که برای رسیدن به آگاهی حتماً نیازی به سواد نیست اما شما که سواد دارید حتماً باید آگاهی را هم کسب کنید و بفهمید که در دنیای اطرافتان چه می‌گذرد. احتمال اینکه شما روزی مسئولیت خطیری را برعهده‌گرفته و مجبور شوید تصمیمات بسیار بزرگی بگیرید بسیار زیاد است؛ بنابراین باید سعی کنید آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی خودتان را بالا ببرید. ما الآن در کشوری با شرایط بسیار پیچیده در حال زندگی هستیم و بنابراین آگاهی بسیار مهم خواهد بود و باید بدانیم که در حال حاضر به‌عنوان یک مسلمان چه وظیفه‌ای داریم؟ آیا باید قدس را نجات داد و یا وظیفه بسیار مهم‌تری برای ما وجود دارد؟ اصلاً هم این‌طور نیست که شما با گفتن این‌که به من ربطی ندارد خودتان را راحت کنید.

همان کسانی هم که بمب اتم را ساختند آدم‌های سیاسی نبودند. فیزیکدان بودند و بیشتر هم شوق علم داشتند اما با سرمایه‌ای که در اختیارشان گذاشته شد، بمبی ساختند که هزاران نفر را نابود کرد. آیا این عده مورد سؤال نیستند؟ تاریخ نشان داد که همه‌ي این‌ها دچار مشکل روانی شدند، یعنی احساس مسئولیت می‌کردند. همه‌ي شما آدم‌هایی هستید که ممکن است در آینده بستر چنین کارهایی بشوید؛ بنابراین لازم است که آگاهی سیاسی نسبت به مسائل جهان داشته باشید. البته دنیا آن‌قدر پیچیده است که بعضی مسائل را شاید نتوانید به‌راحتی بفهمید اما وظیفه دارید، حداقل سعی خودتان را بکنید. دست‌آخر هم اینکه اگر از سیاست سر درنمی‌آورید همان بهتر که دنبال شغل‌های آرام‌تر و بی‌خطر برويد و در کشورهای آرام زندگی کنید. وارد سیاست و کارهای سیاسی هم نشوید. حتماً هم لازم نیست به آمریکا مهاجرت کنید، کشور کم‌خطرتر مثل کانادا را انتخاب کنید.

۴- نحوه‌ي مواجهه‌ي انسان‌ها با حقيقت در منطق قرآن

پيش‌تر اشاره شد که از قرآن دو انتظار کلی داریم، اول اینکه معجزه و سند رسالت باشد و دوم اینکه وسیله‌ي هدایت باشد. با خواندن قرآن، حقایقی که در آن آمده است را درک نموده و بر اساسش راه خودمان را انتخاب می‌کنیم. اصولاً دیگر مکاتب ادعای کسب حقیقت را ندارند. دنیا به اینجا رسیده است که اعلام می‌شود حقیقتی وجود ندارد و یا حقایق انفرادی و شخصی هستند. تأکید می‌کنم که حقیقت چیز قابل‌نوشتن نیست به این معنا که یک سری گزاره را در یکجا بنویسیم و هنگامی‌که حرف از حقیقت به معنای دینی آن زده می‌شود منظور توحید و ایمان به آخرت است. حقیقت اصلی جهان به‌طور ویژه، توحید است؛ بنابراین حقیقت چیزی با جزئیات زیاد نیست که بخواهید در موردش کتاب بنویسید؛ اما در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی می‌توان هر چیزی نوشت. حقیقت چیز بسیار ساده‌ای است و قرآن هم با بیان همین چیزهای ساده، سعی در هدایت انسان‌ها دارد. مثلاً به‌جای استدلال در مورد وجود خدا، نشانه‌هایی ذکر می‌شود و آدم‌ها را دعوت به دیدن و دقت در این نشانه‌ها می‌کند.

اصولاً درک معنای این نشانه‌ها هم ساده نیست و فردی می‌تواند معنای آن‌ها را درک کند که در زندگی خودش، سرنخ‌هایی به دست آورده باشد و بعد بفهمد که مثلاً این آیه به چه چیزی در درون او اشاره می‌کند؛ بنابراین آدمی که هیچ شناختی نسبت به جهان نداشته و هیچ تجربه‌ي مذهبی هم ندارد، ممکن است با خواندن آیات قرآن هیچ‌چیزی به دست نیاورد. نشانه‌های ذکرشده در قرآن، برای ما بسیار عادی شده‌اند و بنابراین نمی‌توانیم از ظاهر آن‌ها گذشته و معنای واقعی آن‌ها را درک کنیم. فیلسوفی به نام كارل ياسپرس تلاش بسیار زیادی برای روشن کردن این دارد که علاوه بر ظاهر اشیاء و اتفاقات، یک معنای عمیق هم در آن‌ها وجود دارد که باید برای فهمیدن آن تلاش کنیم. قرآن سعی می‌کند ما را با چنین چیزهایی آشنا کرده و تمرین دهد.

۵- برخي وجوه و نكات داستان زینب، همسر پیامبر در قرآن

با خواندن قرآن ممکن است چیزی در ذهن شما ایجاد شود، بدون اینکه استدلال کرده باشید. ممکن است برای شروع این مثال مناسب نباشد، اما ازاین‌جهت که این مثال به قول علما، شاذّ و رادیکال است، منظور را به‌روشنی بیان می‌کند. در قرآن ماجرایی هست از اینکه پیامبر از دختری به نام زینب خوشش آمده است پیامبر این دختر را به عقد زید درآورده و بعد هم زید از او طلاق گرفته و پیامبر با او ازدواج کرده است. خیلی از مسیحی‌ها در مورد زن‌های پیامبر اشکالات زیادی وارد می‌کنند و در این مورد تعداد بسیار زیادی هم کتاب نوشته شده است. هر اتفاقی که در قرآن ذکر می‌شود شما باید دو سؤال اصلی بکنید، اول اینکه چرا یک چنین اتفاقی رخ داده است و دیگر اینکه چرا در قرآن ذکر شده است. در مورد این داستان ما به بخش دوم می‌پردازیم. در این داستان نکاتی هست که جای دقت کردن دارند. به‌عنوان یک نکته‌ي جنبی، اصولاً وجود چنین آیاتی در قرآن این فرضیه را هم که کتاب توسط خود پیامبر ساخته شده است را تضعیف می‌کند.

از آيه‌ي ٣٧ سوره احزاب، چنین بر‌می‌آید که انگار داشتن زن‌های متعدد برای پیامبر ضروری و واجب بوده است و خدا او را به خاطر سرپیچی از این دستور سرزنش می‌کند. انگار قبلاً به پیامبر توصیه‌ شده است که اگر از زنی خوشش آمده می‌تواند با او ازدواج کند. پیامبر در اینجا به خاطر دلایل اجتماعی و احتمال بدنامی چنین کاری نمی‌کند و مواخذه هم می‌شود. یک دید این است که خوب پیامبر بااینکه از آن دختر خوشش آمده، اما به دلایلی نمی‌خواهد با او ازدواج کند و جای مواخذه هم ندارد؛ اما انگار مسئله‌ای وجود داشته که پیامبر مورد سرزنش قرار گرفته است.

در مورد تأثیری که این آیه بر مسلمانان می‌گذارد، دو نکته‌ي تاریخی اساسی وجود دارد. مسئله‌ی اول تابو بودن سکس و مسائل مربوط به روابط بین زن و مرد در اغلب فرهنگ‌هاست. مردها دنیای مردانه‌ای مستقل از زن‌ها ایجاد کرده بودند و همیشه نسبت به بیان مسائل جنسی حقّ بدی وجود داشته است، حس گناه‌آلودی که در مورد آن نباید سخن گفت. قرآن در جهات مختلف سعی کرده تا این تابو را شکسته و این انحراف را از بین ببرد تا مردم خیلی عادی‌تر با این مسائل برخورد کنند.

۱-۵ خروج روابط زن و مرد از تابو بودن

باید مسائل مربوط به روابط بین زن و مرد از حالت ابهام و گناه‌آلود خارج شود. این تابو در بین مسیحی‌ها، جزء اصلی دینشان است و به‌اصطلاح می‌گویند هر کس بهشت تجرد را ترک کرد و وارد جهنم تأهل شد، دیگر هیچ راهی برای برگشت ندارد و بنابراین طلاق غیرقانونی اعلام شده است. قرآن با این مسائل خیلی طبیعی‌تر برخورد می‌کند و هرجایی که در این مورد صحبت می‌شود به‌صورت عادی و به‌عنوان یکی از نشانه‌های خدا ذکر می‌شود. الآن در خود فرهنگ ما عشق مادری به نظرمان خیلی مقدس‌تر و معنی‌دارتر از عشق بین زن و مرد است. این حس وجود دارد که عشق بین زن و مرد هرچقدر هم که همدیگر را دوست داشته باشند، باز یک چیز کثیف حیوانی در آن هست؛ و کلمه حیوانی به‌طور خاص در معنای دور از شأن انسان ذکر می‌شود. هیچ جامعه‌ای در طول تاریخ مسئله‌ی سکس را حل نکرده است و همواره نوعی افراط و یا تفریط در آن وجود داشته است. یک آدم مذهبی باید این حس را داشته باشد که هر چیزی خدا خلق کرده و خواسته به نظرش چیز خوب و مفیدی بیاید.

۲-۵ ممانعت از تقديس خدا گونه‌ی پيامبر

مسئله دوم این است که در تمامی ادیان (حتی ادیان غیر الهی) همواره سعی در مقدس جلوه دادن پیامبر و اطرافیان او وجود داشته است. مثلاً مسیح را به خدا تبدیل کرده‌اند. با وجود این آیه این دو مسئله که اولاً سکس چیز کثیفی است و دوم اینکه پیامبر موجودی در حد خدا بوده است باهم قابل‌جمع کردن نیستند و بنابراین یا باید پیامبر را از حد خدایی پایین بیاورید یا سکس را مسئله کثیفی تلقی نکنید. زشت بودن رابطه بین زن و مرد یک‌چیز مذهبی نیست و از هزاره‌های قبل به‌جامانده است. در مورد پایگاه اولیه این حس حرف‌های زیادي توسط روانكاوان و جامعه شناسان زده شده و غير از کتاب‌های خود فرويد كه به فارسي ترجمه‌شده، كتاب ديگري هم تحت عنوان «غریزه جنسی و سرکوبی آن در جوامع ابتدایی» (نوشته‌ی برانیسلاو مالینوفسکی، ترجمه محسن ثلاثی، نشر ثالث) به فارسی ترجمه‌شده است و یا در کتاب «جنس دوم» سیمون دوبوار (ترجمه قاسم صنعوی، نشر توس) در این مورد بحث شده است که اصولاً تابوها بیشتر در جهت کثیف جلوه دادن زن بوده است.

وجود آیه‌های شبیه به این باعث شده تا ما پیامبر را از حد خدا بودن پایین بیاوریم. طبیعی است که مسیحی‌ها چنین مسئله‌ای برایشان قابل‌حل نیست چون اتفاق افتادن چنین واقعه‌ای را در شأن هیچ پیامبری نمی‌دانند و علاوه بر این، مسئله سکس نیز برایشان نهادینه ‌شده است. صحبت در مورد مسائل جنسی تنها مربوط به پیامبر هم نیست و مثلاً در مورد حضرت مریم هم زده می‌شود. «وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ» (تحریم/١٢)

اگر مسیحی‌ها بدانند چنین آیه‌ای در قرآن هست، خونشان به جوش می‌آید. به‌طورکلی یک روند عادی‌سازی در مورد مسائل جنسی در قرآن وجود دارد و اینکه آن‌قدر از پیامبرها مایه گذاشته می‌شود به‌این‌علت است که اولاً آن‌ها تا حد خدایی بالا برده نشوند و ثانیاً تابو بودن سکس از میان برداشته شود. این آیه‌ها تأثیر خودش را بر روی مسلمانان گذاشته و اینکه دید مسلمانان به مسائل جنسی بازتر از مسیحی‌ها است، مرهون این آیه‌هاست. چنین تأثیرگذاری‌هایی در قرآن کم نیست و این آیه‌ها نیازی به فکر کردن هم ندارند و تأثیر خودشان را در ناخودآگاه خواهند گذاشت. آمدن چیزهایی در کنار هم تأثیر خودشان را خواهند گذاشت زیرا مقوله‌های مختلف به‌طور ناخواسته در ذهن شخص باهم مخلوط می‌شوند و تأثیراتی در ناخودآگاه او خواهد گذاشت. مثلاً اینکه در لابه‌لای آیه‌های طلاق یک‌باره حکم انفاق بیاید ممکن است تأثیر ویژه‌ای داشته باشد.

نظام سرمایه‌داری هم از این تکنیک در تبلیغات استفاده بسیار زیادی کرده است. این‌ها چیزهایی نیست که نیاز به فکر کردن داشته باشد بلکه به‌طور ناخواسته تأثیر خودشان را در روان آدمی خواهند گذاشت.

جلسه ۷ – مقدمه‌ای بر فهم قرآن
0 0 votes
Article Rating
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
بستن منو