
بسم الله الرحمن الرحیم
درسگفتارهای سوره بقره، جلسهی ۴، دکتر روزبه توسرکانی، دانشگاه تربیت مدرس، انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو، رمضان ۱۴۴۰، ۱۳۹۸/۲/۲۸
۱- ترسیمی روانشناختی از صنوف انسانها در مواجهه با دین
تقسیمبندی ابتدای سورۀ بقره روانشناسانه است و نکاتی دربارۀ شناخت انسان بیان میکند. در این تقسیمبندی، ما مؤمنین را میبینیم که حقایقی را میبینند، کافران را میبینیم که این حقایق را انکار میکنند و انسانهایی را میبینیم که انگار با وجود اینکه میدانند این حقایق وجود دارند، ارتباط شهودی با آن برقرار نمیکنند. به وجود آمدن انسانهای «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (بقره/۱۰)، بیماری جامعۀ دینی است؛ مضامین دینی از کودکی در ذهن این افراد کپی میشود، اما وقتی بزرگ میشوند اکثراً به حدی نمیرسند که ایمان واقعی پیدا کنند. این آیات نشان میدهد که این افراد پیچیده هستند، از طرفی ادعای ایمان میکنند، در جای دیگر ادعای دیگری میکنند و همینطور پیش میآیند. این تصور که مسلمانان صدر اسلام همه بسیار مقدس و خالص بودهاند درست نیست و بین آنها هم افرادی که بهعنوان «الذین فی قلوبهم مرض» توصیف میشوند فراواناند.
۲- انحرافات بنیاسرائیل؛ از مقاومت در برابر شریعت تا تخلف از آن
در اینجا با آمدن داستانهای بنیاسرائیل، ذهن امّت جدید آماده میشود که هوشیار باشید که این مشکل میتواند برای شما هم به وجود بیاید و این مشکلات مخصوص بنیاسرائیل نیست و در هر جامعۀ دینی اتفاق میافتد. درواقع بنیاسرائیل الگوی انحرافات آیندهی مسلمانان هستند. حدیثی هم از پیامبر (ص) با این مضمون نقل شده که تمام مسائلی که برای بنیاسرائیل اتفاق افتاده برای شما هم پیش خواهد آمد؛ بنابراین توجه به اینکه بنیاسرائیل در چه مواردی دچار لغزش شدند حتماً میتواند برای ما راهگشا باشد.
اولین تخلفهای بنیاسرائیل مربوط به این است که آنها تحمّل توحید و اعتقاد به خدایی که دیدنی نیست را ندارند. باید توجه داشت که مردم درگذشته بیشتر با محسوسات زندگی میکردند و ذهن آنها بهاندازۀ ذهن ما تحمل مسائل انتزاعی را نداشت. گوسالهپرستی آنها و اینکه گفتد «أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» (نساء/۱۵۳) از این ضعف ناشی میشد. همچنین، گاو برای آنها تقدس ویژهای داشت، چراکه از مصر آمده بودند. پرستش گاو مقدس و بعلپرستی در مصر بسیار ریشهدار است. در کل بامطالعۀ تاریخ اساطیر بشر، از اینکه میبینید گاو چقدر برای انسان مهم بوده شاخ درمیآورید! به علت همین قداستی که برای گاو قائلاند، حکم کشتن گاو برای آنها میآید و اینهمه هم مقاومت میکنند.
پس از این، معجزات خیلی آشکاری مثل حرکت ابر و خوردن من و سلوی اتفاق میافتد. «وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ۖ كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ۖ» (بقره/۵۷) اولین تمایل بنیاسرائیل به تحریف دین، درجایی مشاهده میشود که دستور میآید که سجده کنید «وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَٰذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ ۚ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ» (بقره/۵۸). تخلف بعدی زمانی پیش میآید که در راه سفر به سرزمین مقدس، درخواست پیاز و عدس و … میکنند. همینطور که زمان میگذرد، تخلفات از حالتی که مستقیماً در برابر دستورات موسی و خداوند بودند، به تخلفات علیه شریعت تبدیل میشوند، مثل ماجرای حرمت شنبه. درنهایت به داستان بقره میرسیم. در این داستان میبینیم که فرمان ذبح یک گاو آمده است. هر بار که سؤالی میپرسند، جوابی میآید که عمل به این حکم را سختتر میکند و نشانی گاوی را میدهد که ارزشمندتر است. در اینجا میبینیم که علت سؤال کردن آنها مقاومتی است که در اجرای این حکم دارند.
۳- فهم مکانیسم شریعت از خلال ماجرای ذبح گاو
داستان ذبح گاو، مکانیسم شریعت را نشان میدهد، که نتیجۀ مقاومت بیشتر، سختگیری بیشتر است، و البته این به سود انسانهاست که با این سختگیری تربیت میشوند. پس تصور اینکه شریعت برای همۀ انسانها ایدئال است تصور درستی نیست. مثلاً ممکن بود اگر انسانها از حدّ اعتدال خارج نمیشدند، حکم حرمت شراب و قمار هم صادر نشود. تفاوت شریعت یهود با اسلام هم به همین دلیل است. مثلاً مفهوم ابلیس در دین یهود مطرح نشده، چون میتوانست برای آنها منشأ شرک بشود، زیرا این افراد متعلق به دورانی بودند که فکر بشر آنقدر کودکانه بود که در اکثر اقوام مجسمهها را میپرستیدند. پس شریعت یکچیز واحد و همیشگی نیست. مثلاً ما حرمت شنبه را نداریم و بهجای آن مسلمانان باید صرفاً در جمعه دست از کار بکشند و به نماز جمعه بروند. احکام حرمت شنبه برای یهودیان بسیار سختگیرانه است، و در شنبه نباید هیچ کار دنیوی بکنند. یهودیان معتقد حتی شنبهها برق روشن نمیکنند یا رانندگی و آشپزی نمیکنند. در اسلام احکام احرام در حج در این حد سخت است.
شریعتها باهم متفاوتاند و به آدمها و حال و هوای آنها بستگی دارند؛ اما دربارۀ شریعت اسلام ادعا میشود که اینیک شریعت پایدار و جهانی است. ولی در اینجا ما میبینیم که شریعت از آسمان نمیآید، عکسالعمل مردم در برابر حکم میتواند آن را سختتر کند. انگار تعاملی بین شریعت و مردم وجود دارد. این داستان به ما توصیه میکند که چیزی نپرسیم و بگذاریم که شریعت ساده بماند. همچنین از این بحث نتیجه میشود که انسانهای دیندار میتوانند شریعت را بر خودشان تطبیق بدهند و در بعضی زمینهها که ضعف دارند، میتوانند سختگیری بیشتری برای خودشان داشته باشند.
۴- چرایی القای احکام در قالب داستان، تمثیل و مانند آن
در سوره بقره با توجه به نام سوره، تأکید روی داستان ذبح گاو وجود دارد، و در ماجرای تغییر قبله هم به مؤمنان خطاب میشود که آیا میخواهید مانند یهود از پیامبر سؤال کنید؟ در این سوره میبینیم که دستور آمده که انفاق کنید و مخاطبان مرتب میپرسند که چه چیزی و به چه کسی بدهیم. کلاً سؤالات این سوره و قسمتهای طولانی آن حولوحوش انفاق و جنگ هستند، چون مردم بیشترین مقاومت را در این مسائل داشتهاند. بحث طلاق هم خیلی طولانی است، چون آنها حقی برای زن قائل نبودهاند و مقاومت میکردند؛ اما دربارهی قصاص زیاد بحثی نیست. موضوع داستانهای انتهای سوره تشویق به جنگ است، مثل داستان عدهای که کم بودند اما در جنگ پیروز شدند، یا کسانی که از مرگ میترسیدند و گفته میشود که همه را میراندیم و دوباره زنده کردیم.
یونگ میگوید: وقتی کسی نقطهضعف شدیدی دارد، در خودآگاهش برعکس این را حس میکند، چون پیامهایی از سمت سلف دریافت میکند که تحتفشار قرار میگیرد و در خودآگاهش باید با آنها مقابله کند. مثلاً کسی که خسیس است، خود را بخشنده و دیگران را خسیس میبیند. اعراب هم همیشه به شجاعت و سخاوت خود میبالیدند، اما در قرآن میبینیم که مؤمنان اطراف پیامبر (ص) در همین دو صفت ضعف دارند. در سورۀ بقره میبینیم که به آنها هشدار داده میشود که مسئلۀ جنگ و دل کندن از مال دنیا مهماند. در سوره آلعمران میبینیم که در برابر دستور جنگیدن مقاومت میکنند و بعد هم که به جنگ میروند، به خاطر دویدن دنبال مال دنیا شکست میخورند؛ اما در این شرایط، نباید بهصورت آشکار به این افراد تذکر داد. مثلاً اگر شما مستقیم به کسی که خود را بسیار سخاوتمند میبیند بگویی که تو خسیسی، جبهه میگیرد و نمیپذیرد؛ بنابراین در سورۀ بقره میبینیم که این مطالب با داستان یا تشویق به انفاق و بیان پاداش آن، غیرمستقیم بیان میشوند. بههرحال علاقه به جان و مال برای انسان طبیعی است.
اولین خطاب «یا ایها الذین امنوا» در این سوره این است که: «لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا» (بقره/۱۰۴) معنای آیه این است که مقاومت نکنید و نگویید که رعایت حال ما را بکن، بلکه بگویید که انظرنا، یعنی به ما مهلت بده تا دستور را انجام بدهیم. در جایی هم که میپرسند: «ما ذا ینفقون» پاسخ «قل العفو» به معنی این است که شما را بخشیدیم و درگذشتیم. بعدازاین آیه، چهار صفحه دربارۀ مزایای انفاق توضیح میدهد.