بسم الله الرحمن الرحیم

درس‌گفتارهای مقدمه‌ای بر فهم قرآن، دکتر روزبه توسرکانی، دانشگاه صنعتی شریف، جلسه‌ی ۱۴، سال ۱۳۸۲

۱- پیش‌فرض‌های نادرست شبهه ساز

خیلی از شبهه‌ها با یک فرض غلط شروع می‌شوند. مثلاً هیچ‌وقت سؤال نمی‌شود که چرا خداوند قوم نوح را نابود کرد؟ چون فرض بر این است که خداوند هرگاه اراده کند می‌تواند چنین کاری را بکند؛ اما در مورد داستان قوم بنی‌قریضه که یهودی بودند و تعداد بسیاری از آن‌ها توسط مؤمنین کشته شدند، اگر فرض این باشد که حضرت محمد (ص) یک فرد عادی بودند، این کار بسیار خشن به نظر می‌رسد؛ اما اگر فرض این باشد که خداوند به‌جای استفاده از بلایای طبیعی، قومی را توسط مؤمنین از بین برده است، کشتن آن‌ها توجیه‌پذیر است؛ بنابراین بسته به اینکه در ابتدا چه فرضی کرده‌ایم، ممکن است در مورد واقعه‌ای به شبهه برسیم و یا نرسیم.

مثلاً پرسیده می‌شود چرا برخی از توصیفات بهشت مخصوص مردان است؟ مثلاً در توصیف بهشت از عبارت حورالعین استفاده شده است و گفته‌اند منظور زنان بهشتی است. جواب می‌دهند که چون پیامبر مرد بودند، توصیفات بهشت نیز مردانه بوده است! درحالی‌که در جواب این سؤال باید پرسیده شود که آیا توصیفاتی از بهشت در قرآن وجود دارد که مورد علاقه زنان باشد؟ مثلاً در سوره واقعه در توصیف بهشت آورده شده است یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ ﴿۱۷. این توصیف از بهشت برای زنان بسیار جذاب‌تر است تا مردان. درحالی‌که مخالفین در این مورد هم می‌گویند که پیامبر به بچه‌ها هم نظر داشته‌اند! درحالی‌که اگر فرضمان این باشد که حضرت محمد (ص) واقعاً پیامبر هستند به این آیات اصلاً به این صورت نگاه نمی‌شود؛ بنابراین فرض اولیه در ایجاد شبهه بسیار مهم است. در توصیف بهشت، توصیف‌ها اصولاً عام هستند به‌جز برخی موارد که برای مردان جذاب هستند و برخی دیگر که برای زنان جذابیت دارد. باز مثلاً در سوره الرحمن آمده است: مُتَّکئِینَ عَلَی رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِی حِسَانٍ ﴿۷۶ این آیه به دلایلی برای زنان جذاب‌تر است. ازنظر روان‌شناسی متکئین برای زنان جذابیت بیشتری دارد.

۲- دشواری‌های مسئله‌ی واژگان در قرآن

بحث واژه‌شناسی در مورد هر متن ادبی وجود دارد. مثلاً شب در شعر نیما وجه سیاسی دارد و یا رند در دیوان حافظ معنی خاصی دارد. هیچ متنی به‌اندازه‌ی قرآن واژه نساخته است. بیان شد که بحث واژگانی ناظر به دو مسئله است. یکی مفهوم (sense)، رابطه‌ای که بین عناصر زبان وجود دارد. در دیکشنری معنی واژه را با کلمات دیگر معنی می‌کنند؛ و دیگری مصداق (reference)، رابطه‌ای که یک عنصر زبانی با یک عنصر غیرزبانی برقرار می‌کند. در آثار ایزوتسو بیشتر روی مفهوم واژگان کار شده است. در آثار آقای جوادی آملی بیشتر روی مصداق واژگان کار شده است.

ویتگنشتاین کتابی دارد با عنوان درباره ی رنگ‌ها که در آن در مورد رنگ‌ها توضیحات جالبی از زبان یک فیلسوف زبان می‌بینید. یک نابینا چگونه رنگ‌ها را یاد می‌گیرد، درحالی‌که اصلاً مصداق آن‌ها را نمی‌داند. درواقع یک نابینا، ارتباط بین واژه‌ها را یاد می‌گیرد. مثلاً می‌داند که رنگ آبی را می‌توان با آسمان و یا دریا به کاربرد و درواقع ساختار زبان را یاد می‌گیرد. ایزوتسو یک دید ساختارگرا به واژگان دارد. یکسری کلمات دارید با متنی که این کلمات در آن می‌آید. با کنار هم گرفتن کلمات و یا تضادها می‌توان ساختار واژگان را دریافت.

آیا فهمیدن قرآن برای عرب‌ها راحت‌تر از غیر عرب‌هاست؟ در هنگام شروع شاید برای عرب‌ها ساده‌تر باشد؛ اما در مواجه با واژه‌های جدید که نیازمند عدم لحاظ مفاهیم قبلی واژه و برساختن مفاهیم جدید برای واژه است، این‌طور نیست. ازنظر تاریخی هم شاخه‌ای در علوم قرآن به وجود آمد به نام وجوه و نظایر که معانی مختلف یک کلمه را از جاهای مختلف قرآن بررسی می‌کند. مثلاً برای کلمه هدایت در قرآن ۱۶ معنی آورده است. به نظر می‌رسد در این علم نوعی انحراف وجود دارد زیرا باعث می‌شود معنای جدیدی که قرآن برای کلمه مدنظرش بوده است، استخراج نشود. درواقع بدین معنی است که عرب‌ها برای اینکه برای کلمه هدایت یک معنی جدید را بپذیرند، مقاومت دارند.

فوکو می‌گوید زبان حامل اقتدار سنت است. وقتی واژه‌ای را در زبان نداریم یعنی چنین چیزی را در سنتمان نداریم. اقتدار سنت توسط واژگان منتقل می‌شود. چیزهایی در سنت رسمیت دارند که اسم داشته باشند. مثلاً کلمه فرهنگ‌سرا که برای یک نوع فعالیت جدید ساخته‌شده است و بعد مدتی وارد سنت شده است و به رسمیت شناخته می‌شود.

در عرب جاهلیت، علم به معنای دانسته‌ای که پشت آن تجربه شخصی وجود داشته استفاده می‌شده و ظن به‌عنوان دانسته‌ای که پشت آن تجربه شخصی وجود نداشته است؛ اما در قرآن علم به معنی آگاهی و دانستن و ظن به معنی گمان کردن استفاده‌شده است.

۳- سنخ‌شناسی واژگان قرآن و سطوح آن‌ها

اگر ازنظر مصداقی نگاه کنید، واژه‌ها سطوحی دارند. واژه تصویرها، واژه‌هایی هستند که به محسوسات اشاره می‌کنند. این کلمات، کلماتی هستند که بچه‌ها در ابتدا یاد می‌گیرند. واژه‌های انتزاعی مفاهیم اخلاقی و درونی‌تر هستند. واژه تصویرهای قرآن همان چیزی است که عرب می‌فهمیده مانند اسم حیوانات و میوه‌ها. این نوع واژه‌ها در سوره‌های مکی بیشترند. چون در ابتدا امکان ساختن واژه‌های جدید وجود نداشته است. هر چه واژه‌ها از این سطح دور می‌شوند و انتزاعی می‌شوند مانند مفاهیم دینی و اخلاقی کلمات جدیدی هستند که در قرآن ساخته شده‌اند. چون جهان‌بینی قرآن با جهان‌بینی عرب جاهلیت متفاوت بوده است، نیاز به ساختن واژه‌های جدید وجود داشته است، مانند واژه‌ی اسلام. یکی از مستشرقین به نام قدسیه مقاله‌ای در مورد کلمه اسلام دارد و ادعا می‌کند یکی از واژه‌هایی است که در سوره‌های مکی اصلاً وجود ندارد و اولین بار در یک سوره مدنی ظاهر می‌شود.

سوره‌های مکی پر از توصیفات بهشت و جهنم است که واژه‌ها در حال تصویرسازی هستند. در این زمینه سید قطب از رهبران اخوان المسلمین مصر است کتابی با تصویر فنی: نمایش هنری در قرآن (ترجمه‌ی محمدعلی عابدی، نشر مرکز نشر انقلاب) دارد. موضوع کتاب در مورد این است که قرآن تصویرسازی می‌کند. زبان تصویر یک زبان بین‌المللی است، بنابراین برای همگان قابل‌فهم است.

چگونه می‌شود کلماتی مانند اسلام و ایمان را فهمید؟ مصداق این کلمات را باید در درون خودتان پیدا کنید. این نوع واژه‌ها، واژه‌های فطری هستند و فهمیدن آن‌ها دشوار است اگر مصداق آن را در درون خود نداشته باشید. به همین دلیل است که آدمی که تقوا ندارد را قرآن هدایت نمی‌کند، زیرا چنین فردی معنی کلمات و آیات را اشتباه می‌فهمد.

۴- روش فهم کلمات قرآن

این سه مرحله به‌صورت مرتب مراحل فهم واژگان قرآن است. اول نحوه استعمال کلمه در زمان عرب جاهلیت، دیگر ریشه‌یابی کلمه و درنهایت نحوه استعمال کلمه در قرآن. در مورد مفاهیم انتزاعی روش سوم، بهترین روش است. درنهایت وقتی یک معنی کلی برای یک واژه پیدا کردیم که معنی آن به همه‌ی جاهایی که آن کلمه به‌کاررفته بخورد، باید به این سؤال جواب دهیم که آیا کلمه بهتری وجود نداشته که به‌جای این کلمه به کار رود؟ چرا این کلمه بهترین کلمه بوده برای این معنی در قرآن؟

مثلاً چرا کلمه‌ی توبه به‌کاررفته است؟ چرا معنی بازگشتن باید داشته باشد؟ چرا به‌جای آن، کلمه‌ی ندامت، یا قول دادن برای انجام ندادن کاری به کار نرفته است؟ برخی واژه‌ها مانند شجاعت، مروت و در قرآن به کار نرفته است. در قرآن خشیت نسبت به خدا مثبت حساب می‌شود اما در نسبت به سایر مردم، منفی است، اما کلمه‌ی جدایی برای آن به کار نرفته است. یا در قرآن به چه کسانی محسن گفته می‌شود؟ هُدًی وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ. (لقمانو ۴) پس محسن به معنای کسی است که کار زیبایی انجام می‌دهد و زیباترین کارها ازنظر قرآن کارهایی است که در این آیه ذکرشده است. چرا از ریشه حسن استفاده‌شده است؟ زیرا تأکید روی زیبا بودن اعمال است.

جلسه ۱۴ – مقدمه‌ای بر فهم قرآن
0 0 votes
Article Rating
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
بستن منو