
بسمالله الرحمن الرحیم
درس گفتارهای قرآن و ادبیات مدرن، جلسه ۸، دکتر روزبه توسرکانی، گروه فرهنگی دانشجویی کاروان – کانادا، ۱۳۹۷/۱۱/۰۶
۱- نوآوری قرآن در زمینهی ژانر ادبی
داستان یوسف از نظر ژانر، داستان بلندِ کوتاه است. درواقع مثل رمانی است که از اول زندگی یوسف تا انتهای آن را روایت میکند؛ اما همه اینها در ده صفحه گفته میشود. این ژانری است که تقریباً وجود ندارد. هیچ موردی را نمیتوان یافت که از نظر نوع، شبیه چنین چیزی باشد. ادبیاتی است که به وجود خواهد آمد و از نظر ادبی برای نوآوری ادبی مهم است. میتوان از آن الهام گرفت مثلاً اگر یکی از رمانهای مشهور را برداریم و کوتاهش کنیم. اطلاعات را طوری حذف کنیم که با کمک اطلاعات در صحنههای دیگر بتوان متوجه آن شد؛ اما اگر این کار را کنیم بهصورت یک ژانر ادبی جدید درمیآید. مثل خلاصه رمانی پر از جزییات است که بهواسطه آنها میتوان کل رمان را فهمید. درواقع به صورت هوشمندانه بخشهایی از رمان را میتوان حذف کرد اما اطلاعاتش از جاهای دیگر قابلبازسازی است. مثل این است که از یک رمان تعدادی صحنه انتخاب کنیم اما بخش عمده اطلاعات رمان ۳۰۰ صفحهای را در ۱۵ صفحه جمع کنیم. این کار شبیهترین به این است که فیلمنامه اقتباسی از یک رمان بنویسیم و چون شیوه پردازش اطلاعات مغز انسانها با دو قرن قبل فرق کرده است میتوان چنین ژانری داشت.
۲- تناسب سبکهای روایی متفاوت قرآن با مضمون و محتوا
درحالیکه بحثهایی که در این جلسات مطرح شد در مورد فرم است درک محتوا هم ایجاد میشود و اگر متوجه این مسائل نباشیم در درک محتوا دچار مشکل میشویم. همانطور که در جلسه هفتم اشاره شد سورههای قرآن هرکدام سبک روایی خاص خودشان را دارند. داستانهای سوره کهف یکجور خاصی هستند، به فشردگی داستانهای سوره ص نیستند و مثل سوره یوسف هم نیستند. هر سه داستانی که در سوره کهف آمدهاند از نظر روایت شبیه هم هستند. اینکه داستانهای یک سوره با یک شیوه روایت میشوند نشاندهنده تعمد در آن است.
۱-۲ سورهی یوسف و رفتوآمد میان افراد
تمام جملات برادران در قسمت دوم داستان با قسم شروع میشوند. معمولاً کسانی اینطوری صحبت میکنند که در طول سالیان وقتی همه به آنها نگاه میکنند میگویند دروغ میگویند، اما این برداشتی است که ما از داستان میتوانیم داشته باشیم ولی بهصورت صریح بیاننشده است. سبک داستان یوسف اینطوری است که از یک سری صحنه تشکیلشده است که به صحنهی دیگر کات میشود و هر صحنه اطلاعاتی از صحنههای دیگر میدهد. هیچوقت برادرها را در حال رفتوآمد پیش پدر و یوسف نمیبینیم. در هر صحنه یکجایی هستند، در یک صحنه با یعقوب حرف میزنند و در صحنه دیگر با یوسف.
مثال دیگر جایی است که یوسف به برادرانش گفت برادر کوچکتان را بیاورید و اگر نیاورید به شما آذوقه نمیدهم مگر نمیبینید که من بهترین مهمانداران هستم.
وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِی بِأَخٍ لَّکم مِّنْ أَبِیکمْ ۚ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّی أُوفِی الْکیلَ وَأَنَا خَیرُ الْمُنزِلِینَ ﴿۵۹﴾
از این جمله میفهمیم که یوسف بهخوبی از برادران پذیرایی کرده و در مورد خانوادهشان اطلاعاتی گرفته است. ما این دیالوگها را نمیبینیم اما ازآنجاییکه یوسف میداند که اینها یک برادر دیگر هم دارند معلوم است که از برادرها اطلاعاتی گرفته است. کل این ماجرا که برادرها میآیند و میروند بدون اینکه چیزی از اقامتشان گفته شود در همین دیالوگ است
۲-۲ سورهی «ص» و ماجرای اوّابین
یک اصل قرآنی همیشگی وجود دارد که اگر کسی از گناهی توبه کرده باشد، هیچ اشارهای به آن نباید شود. برخلاف تورات که اگر فرض هم کنیم برخی از کارهایی که به یعقوب نسبت داده شده است، درست باشد، تورات از این اشتباهات سخن میگوید. درحالیکه در قرآن اثری از آنها نیست؛ بنابراین وقتی قرآن میخواهد در مورد اوّابین حرف بزند، یعنی کسانی که اشتباهاتی کردند و از آن توبه کردند، در اینجا تناقضاتی به وجود میآید. بهاینترتیب داستانهای سوره ص شکل میگیرند. داستانهای خیلی کوتاه که ابهامهای زیادی دارند. درواقع ماجرا این است که میخواهد در مورد مسئلهای حرف بزند که نباید از آن حرف زد. مثل داستان سلیمان
۳-۲ سوره کهف و ماجرای خضر و موسی
داستان موسی و خضر یکی از بحثبرانگیزترین داستانهای قرآن است. داستان اینجوری شروع میشود که میگوید به یادآور آنگاه که موسی به جوان همراه خودش گفت: «من از این سفر دست برنمیدارم، حتی اگر سالها بگذرد تا اینکه به مجمعالبحرین برسم.» ظاهراً این سبک شروع داستان در زمانهی نزدیک به ما ازاینجا شروع شد که چون کانالهای تلویزیونی زیاد شدند، بنابراین لازم شد که صحنه اول شروع فیلم خیلی گیرا باشد. این جمله اول داستان از این جنس شروعهاست. شباهتهایی به داستان سوره ص دارد. با خواندن داستان بهتدریج ابهام روی ابهام اضافه میشود.
وَإِذْ قَالَ مُوسَیٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّیٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَینِ أَوْ أَمْضِی حُقُبًا ﴿۶۰﴾