بسم الله الرحمن الرحیم

درس‌گفتارهای سوره اعراف، جلسه‌ی ۲، دکتر روزبه توسرکانی، ۱۳۹۴

۱- مقدمه و مرور جلسه قبل

اولین نکته‌ای که در مورد محتوای سوره در جلسه قبل گفتم این بود که اگر از دور نگاه کنید شاید بیشتر از نصف سوره داستان انبیاء است. بنابراین اگر مثلاً درباره اصول دین تأکید می‏شود درباره نبوت است، شروع سوره را شاهد گرفتم برای اینکه حرف از نزول کتاب است، ضرورت تبعیت از چیزی که از طرف خداوند می‏آید و صحنه‏هایی از اینکه کسانی که دعوت حق را نپذیرفتند در دنیا و آخرت مجازات می‏شوند. یک فشرده‌ای از محتوای سوره که در مقدمه آمده است شاهد بر این است که مسئله نبوت در این سوره اهمیت دارد. بعد از این مقدمه داستان آفرینش انسان می‏آید که شباهت زیادی به سوره بقره دارد، جلسه قبل جزئیات را خواندم و مقایسه کلی بین محتوای داستان آفرینش در این سوره با سوره بقره انجام دادم.

روی این نکته تأکید کردم که اصولاً قرار گرفتن این داستان با تفصیلی که اینجا می‏بینید در ابتدای این سوره یک شباهتی بین این سوره با سوره بقره ایجاد می‏کند که کلاً خوب است نه فقط به شباهت این داستان با روایت آن در سوره بقره بلکه به شباهت کل این دو سوره هم توجهی داشته باشیم. جلسه قبل روی این تأکید کردم که انگار یک بار دیگر در اینجا قرآن شروع می‏شود. آغاز مشابه با سوره بقره و مشابه آغاز با تورات هم است به این سوره شأن خاصی می‏دهد که خوب است به آن توجه کنیم. نکته مهمی که باز جلسه قبل به آن اشاره کردم و الان می‏خواهم روی آن تأکید کنم و بارها شاید در جلسات دیگر هم زده باشم اهمیت خیلی زیادی است که این داستان در قرآن دارد. انگار اصول اعتقادی قرآن درباره انسان در قالب این داستان بیان شده است. این داستان مبانی انسان‌شناسی قرآن است، بنابراین هر چیزی که به انسان مربوط می‏شود انگار در پرتو این داستان است که معنی پیدا می‏کند. توحید مستقل از انسان است، معاد مستقل از انسان است، اینها پدیده‏های جهانی هستند. انسان باشد یا نباشد توحید برقرار است، انسان باشد یا نباشد معاد وجود دارد، جهان به سمت خداوند برمی‌گردد. ولی نبوت یک پدیده وابسته به انسان است بنابراین شما اگر بخواهید چیزی در مورد نبوت بفهمید باید در پرتو این انسان‌شناسی خاصی باشد که این داستان بنا می‏کند.

چون مفصلاً در مورد این داستان و تبعات آن و محتوای آن در جلسات مستقل صحبت کردم طبعاً در این جلسات لازم نیست وارد جزئیات شوم. فقط می‏خواستم به این نکته یادآوری کنم و روی آن تأکید کنم که مبنای نبوت‌شناسی و پیامبرشناسی ما, مبنای کتاب‌شناسی و شریعت‌شناسی و هر چیزی که مربوط به انسان است (مخصوصاً تأکید من روی نبوت به عنوان یکی از اصول اساسی دین است) را ما از این داستان می‏فهمیم. شما اگر بخواهید امام‌شناسی هم داشته باشید باید در قالب این داستان باشد، همه چیزهایی که وابسته به انسان است مبنای آن همین نکته است که ما خلافت انسان در زمین را قبول داشته باشیم، درکی داشته باشیم از اینکه انسان بدواً شایسته زندگی در بهشت است. گناه اولیه را بفهمیم مسئله اخراج انسان از بهشت را بفهمیم، ابلیس و رابطه او را با انسان درک کنیم و نهایتاً به این نکته‌ای که در پایان هر دو داستان با یک عبارتی بیان شده است برسیم؛ اینکه ما انگار تبعید و اخراج شدیم و دوران موقتی را در زمین زندگی می‏کنیم و قرار است در این دوران که تحت نفوذ وسوسه‏های شیطان هستیم هدایتی از طرف خداوند برای ما بیاید و اگر از آن هدایت پیروی کنیم خوف و حزنی که این داستان برای ما ایجاد می‏کند؛ چه این واقعه برای آدم اتفاق افتاده باشد و چه داستان آن را شنیده باشیم. ما در وضعیت خوفناکی هستیم و اخراج ما از بهشت هم حزن‌انگیز است. ولی اگر از انبیاء پیروی کنیم وعده داده می‏شود که خوف و حزن برطرف می‏شود و دوباره به بهشت برمی‌گردیم.

این داستان هم در سوره بقره و هم در سوره اعراف یک جور مقدمه‌ای بر ورود به یک بحثی درباره نبوت است. این نکته‌ای که می‏گویم تأکید بر این است که مقدمات این سوره ما را به سمت این می‏برند که انگار محتوای اصلی داستان نبوت است. در بین سه اصل دین نبوت در اینجا غلبه دارد. در مورد محتوای سوره باید یک مقدار نزدیک‌تر شویم تا با جزئیات بیشتر ببینیم که فقط نبوت به معنای کلی نیست و چیزهای دیگری باید به آن اضافه کنیم. جدای از فهم این سوره بارها این را گفتم و دوباره می‏گویم نمی‏دانم این را با چه زبانی بگویم تا مؤثر باشد. مأنوس بودن با این داستان و باور داشتن این داستان، حس کردن آن به صورت روزمره فکر می‏کنم جزو ارکان دین و همه ادیان ابراهیمی است. اگر احساس می‏کنید روی زمین هستید باید احساس کنید که چگونه به اینجا آمده‌اید. نگاه شما به مسائل روزمره هم باید تحت تأثیر این داستان باشد. آیه‌ این سوره «قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ» (اعراف:۲۴) هر روز که آدم بیدار می‏شود انگار بد نیست این را به خود یادآوری کند که این هم از آن روزهایی است که من تا یک مدت محدودی قرار است در این زمین زندگی کنم. فراموش نکنیم که قرار است به بهشت برگردیم، یک تمهیداتی باید داشته باشیم برای اینکه شایستگی را اعراض کنیم که به بهشت برگردیم. یا لااقل شایستگی جهنم رفتن را احراز نکنیم اگر هیچ کاری نکنیم اوضاع خیلی بد نیست ولی مشکل این است که آدم‏ها در طول زندگی خود خودشان را برای رفتن به جهنم کاندید می‏کنند.

۲- دو نگاه به داستان آفرینش: دیالوگ بین ملائکه و خداوند درسوره بقره و دیالوگ بین خداوند و ابلیس در سوره اعراف

یک بار دیگر روی اختلاف مهمی که در ظاهر این دو روایت وجود دارد تأکید می‏کنم که آنجا دیالوگ بین ملائکه و خداوند را می‏شنوید ولی اینجا دیالوگ بین خداوند و ابلیس را می‏شنوید. کلاً در اینجا ابلیس پررنگ است و این عبارت در این داستان عبارت هول‌انگیز, خوفناک و مهمی است. می‏گوید «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ » (اعراف:۱۶) «ثُمَّ لآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ» (اعراف:۱۷) خداوند در جواب او می‏گوید «لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ» (اعراف:۱۸) یک حالت تهدیدآمیزی در این روایت وجود دارد. اینکه وعده می‏دهد به شدت این را پیگیری می‏کنم و از اطراف به آنها حمله می‏کنم و می‏بینی که اکثر آنها شکرگزار نیستند. در سوره بقره تأکیدی روی مسئله عاقبت ماجرا نیست، به یک معنایی شاید این داستان در سوره بقره خوشبینانه‌تر روایت می‏شود. شما وقتی داستان را در سوره می‏خوانید به آنها گفته می‏شود که بروید برای شما هدایت می‏فرستیم اطاعت کنید، خوف و حزن هم برطرف می‏شود. اگر انسان خوشبینی که چیزی در مورد انسان و تاریخ بشر نمی‏داند مثلا انسان نیست یک موجود ماورائی این داستان را بخواند احساس می‏کند ظاهراً مشکل مهمی پیش نیامده است. اینها موقتاً به آنجا می‏روند و بعد هم به سلامتی به بهشت برمی‌گردند.

ولی داستان در ابتدای این سوره نوید چنین چیزی را نمی‏دهد و برعکس آن را می‏گوید. درست است که این سخن ابلیس است بنابراین می‏توانیم باور نکنیم که می‏گوید می‏بینید اکثر آنها شکرگزار نیستند. ولی جمله‌ای که بعداً از خداوند نقل می‏شود که از تو و کسانی که پیروی می‏کنند لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ (اعراف:۱۸) جهنم را پر می‏کنم حالت خوف انگیزی دارد. این حالت و حضور ابلیس و نیروهای منفی در آن داستان حذف شدند و کمتر به آنها بها داده می‏شود، اینجا پررنگ‌تر شدند و حالت تهدیدآمیزتری دارد. یک حسی از عدم خوش‌بینی نسبت به آینده انسان در این روایت وجود دارد.

جلسه قبل ادامه این داستان و قطعه‌ای از سوره که مشخصاً با چهار خطاب یا بنی‌آدم پیگیری می‏شود را خواندیم. تأکید من روی این بود اگر این دو داستان را باهم مقایسه کنید در انتهای آن داستان این عبارت آمده بود که به آنجا بروید برای شما هدایت می‏فرستیم و اگر اطاعت کنید خوف و حزن برداشته می‏شود. در انتهای این داستان ظاهراً گفته می‏شود «وَلَکُمْ فِی الأرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ» (اعراف:۲۴) و حرفی از هدایت زده نمی‏شود. جلسه قبل تأکید کردم که شما می‏توانید قطعه یا بنی آدم را تا جایی که می‏گوید «یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» (اعراف:۳۵) را جایگزین عبارت کوتاه آنجا بدانید. در واقع در این سوره مکی با عبارت‏های یا بنی‌آدم احکامی و شیوه‌ای از زندگی و بودنِ در زمین به آدم القا می‏شود که همان کلیات هدایتی است که قرار است به بشر توسط انبیاء برسد. اینجا در کتاب قرآن به این شکل به صورت کلی به آنها گفته می‏شود. از تقوا و توحید گفته می‏شود مخصوصاً جایی که به این آیه می‏رسد «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا» (اعراف:۳۳) به نظر می‏آید اصول شریعت بیان می‏شود. اینگونه می‏توانید مقایسه را کامل کنید، این قطعه را قسمتی از آن داستان در نظر بگیرید.

شاید یک هدف از قطعه طولانی که با یابنی‌آدم گفته می‏شود این است که خوب و واجب است که شما با این داستان زندگی کنید. در زمین که هستید هر روز خودتان را در این موقعیت ببینید، این موقعیت را فراموش نکنید که منشأ ماجرا چه بود و در زمین بودن چه معنی دارد. زندگی حیات دنیوی که به ما داده شده است و مطاعی که الی حین داریم از کجا آمده است و معنی آن چیست و به صورت یک چیز موقت و با آرزوی برگشتن به بهشت به آن نگاه کنید. احساس من این است طولانی بودن این قطعه و خطاب‏های مداوم یا بنی آدم همین کار را با ما می‏کنند. شما اگر این داستان را همراه با این قطعه بخوانید حس اینکه ما مورد خطاب قرآن هستیم همان بنی‌آدم هستیم، بازمانده‏های همان دو نفر در زمین هستیم. مرتب مخصوصاً در شروع ارجاع به آن داستان دارد، ارجاع به مسئله لباس دارد. دومین خطاب این است که می‏گوید «یَا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ» (اعراف:۲۷)

[۰۰:۱۵]

واضح‌تر از اینکه شما در زمین هستید و دوباره فریب شیطان را در زمین نخورید که می‏خواهد شما را از بهشت دور کند و به بهشت برنگردید و شما را به جهنم بفرستد. فضای این قطعه یادآوری این است که ما همان بنی آدم هستیم و اینجا زندگی می‏کنیم و اصول خیلی ساده‌ای برای زندگی باید رعایت کنیم که بعداً به تفصیل در شریعت‏هایی که انبیاء آوردند بیان می‏شود.

نکته دیگر که روی آن تأکید کردم اوج این قطعه چیزی شبیه اصول شریعت بیان می‏شود آیه ۳۳ است «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ»(اعراف:۳۳).

۳- تشابه با سوره انعام

می‏خواهم یک یادآوری کنم که فضای سوره انعام نه فقط به دلیل مجاورت مکانی آن در قرآن شباهتی به سوره اعراف دارد. در آنجا هم مسئله نبوت مسئله عمده است، قرار است عقاید دینی آنجا بیان شود فقط اگر از خیلی دور هم به سوره انعام نگاه ‏کنید تعداد خیلی زیادی قل می‏بینید. سوره انعام حالت محاجه با مشرکین و کسانی که عقیده درست را قبول ندارند داشت. به معاد و توحید و نبوت اعتقاد ندارند در حالیکه فضای سوره اعراف حالت بحث با مشرکین ندارد ولی حالت بیان اعتقادات دینی است کاملاً سوره‌ای است که در آن عقیده درست بیان می‏شود. در مورد محتوای کلی سوره یک مقدار تأمل کنیم و یا جلوتر در مورد آن مفصل‌تر صحبت می‏کنیم.

به هر حال مسئله نبوت و اعلام عقیده در هر دو مشترک است، در آنجا حالت بحث دارد ولی اینجا اینگونه نیست. هر دو مکی هستند و هر دو قبل از نزول شریعت هستند، می‏خواهم به این شباهت سوره اشاره کنم در آن سوره هم چیزهایی در مورد شریعت وجود دارد. نمی‏خواهم وارد جزئیات شوم ولی شما را تشویق می‏کنم قسمت‏هایی از سوره انعام که به شریعت به صورت کلی پرداخته می‏شود و مخصوصاً به بعضی از انحراف‏های موجود در شریعت زمان معاصرین پیامبر اشاره می‏شود به اینها دقت کنید. مثلاً به این آیه در سوره انعام دقت کنید «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ‌» (انعام:۱۵۱) آنجا هم بیان کلیات شریعت داشتیم آیه ۱۵۱ از سوره انعام «أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ» (انعام:۱۵۱) اینکه اصول شریعت را همانطور که در تورات کلیات شریعت بیان می‏شود اینجا بیان می‏کند. مخصوصاً اشاره می‏کند به اینکه «سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا» (انعام:۱۴۸) شبیه این آیه اینجا می‏گوید وقتی که فعلوا فاحشته خداوند به ما گفته است این کار را بکنید. یک سری احکام دروغی دارند که اینها را به خدا نسبت می‏دهند. اینها شباهت‏های قابل توجهی است بین بخشی که کلیات شریعت در اعراف بیان می‏شود با آن چیزی که در انعام است.

در عین حالیکه می‏گویم شباهت‏هایی است به شدت روی تمایز کامل سوره اعراف با انعام هم تأکید می‏کنم. سوره‌ای که با این داستان شروع می‏شود چیز متفاوتی می‏گوید، در سوره انعام خیلی مسئله بیان عقیده درست به صورت دیالوگ با کسانی که اعتقاد ندارند اهمیت دارد. در اینجا شما در یک آرامشی عقاید را می‏شنوید، نمی‏خواهم به بعضی از نکات کلیدی اشاره کنم چون فکر می‏کنم به موقع این حرف را بزنم بهتر است. فقط می‏خواستم به این شباهت بین این قطعه از سوره با یک بخش‏هایی از سوره انعام هم اشاره‌ای کرده باشم. شامل یک قسمت‏هایی از شریعت پیش از نازل شدن واقعی شریعت هستند که در سوره بقره به صورت رسمی بیان می‏شود و جزئیات آن در سوره‏های دیگر هم ادامه پیدا می‏کند.

از اینجا شروع کنیم که انتهای جلسه قبل بود «یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» (اعراف:۳۵) «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (اعراف:۳۶) در سوره بقره که انگار خوشبینانه‌تر است میشنوید که اگر اطاعت کنید حزن و خوف نیست. اینجا آیه بعد ساز مخالف را می‏زند حالت تهدیدآمیزی که کسانی هستند تکذیب می‏کنند و یک چیز ترسناکی اینجا است. وارد قطعه جدیدی می‏شویم یک ایه دیگر بخوانیم وارد صحنه‏هایی از قیامت می‏شویم. یک بار دیگر به دورنمایی که از سوره داشتیم برگردیم. می‏دانیم که این مقدمات گفته می‏شود و به بخش بزرگی از سوره می‏رسیم که پنج به اضافه یک پیامبر هست، پنج پیامبر مختصر و یک پیامبر به صورت خیلی مفصل (به مناسبت اینست که به لحظه اعلام توافق هسته‌ای نزدیک میشویم که مدت‏ها قبل صورت گرفته ولی هنوز اعلام نشده است.) پنج پیامبر به صورت فلاش‌استوری(flash story) یعنی خیلی سریع از ابتدا تا انتها که آمدند و حرف مشترکی زدند و مخالفت‏هایی به آنها شد.

در روال خواندن قرآن این الگوی کلی است که نمونه آن سوره شعرا و خیلی سوره‏های دیگر است که داستان انبیاء را به ترتیب تاریخ بیان می‏کند. گاهی اینگونه است که ممکن است یکی از پیامبران را به صورت مفصل بررسی کند یا گاهی ترتیب تاریخی رعایت نمی‏شود.

الگوی تذکر دادن با استفاده از داستان انبیاء مخصوصاً الگوی کلی که انبیاء آمدند، تکذیب شدند بعد قوم‏هایی که تکذیب کردند مجازات شدند. این در قرآن آمده است و اینجا در قرآن از اول که می‏خوانید اولین جایی است که این الگو را می‏بینید از این نظر اهمیت دارد. بخش عمده سوره قسمت بیان تاریخ انبیاء است. می‏خواهم دورنما را کامل کنم تا بعد بتوانیم ورود به این قطعه را داشته باشیم. از دورنما که نگاه می‏کنید شروع سوره ابتدای تاریخ بشر و خلقت انسان است. داستان مفصلی نقل شده که خداوند بشر را خلق کرده است و اینگونه شد و انسان‏ها به زمین آمدند. از نظر خداوند اصل تاریخ بشر تاریخ انبیاء است بنابراین سوره به شدت رنگ و بوی تاریخی دارد. چیزی که در مورد انعام می‏گفتم که خیلی محاجه با عقاید مخالفین و مشرکین و کسانی که تکذیب می‏کنند است. چیزی که در سوره انبیاء کاملاً غلبه دارد وجه تاریخی است. شما می‏توانید به یک معنا بگویید از دور که نگاه می‏کنید شاید مهمترین نکته در اعراف است که تاریخ بشر را مرور می‏کند. تاریخ انبیاء تاریخ بشر است، مهمترین اتفاق‏هایی که در زمین در تاریخ بشر افتاده است همین لحظه‏هایی است که انبیاء آمدند و خداوند با بشر صحبت کرده و کتاب نازل شده است.هدایتی که در داستان اول وعده داده شده بود به بشر رسیده است. شاخص‌ترین آدم‏ها انبیاء هستند، شاخص‌ترین اتفاق‏ها هم همین چیزها است. بعضی از افراد شاخص کسانی هستند که نماینده ابلیس هستند، مثلاً کسانی که مقابل انبیاء می‏ایستندمثل فرعون؛ آنها هم به عنوان نماینده‏های شیطان افراد مهمی حساب می‏شوند و در قرآن ذکر می‏شوند. شما سوره اعراف را که از دور نگاه می‏کنید به نظر می‏آید اساساً از اول تاریخ بشر شروع کرده و هایلایت‏های (Highlight) تاریخ را بیان می‏کند مخصوصاً با یک تفصیلی داستان موسی را که یکی از نقاط اوج تاریخ انبیاء و تاریخ بشر است را بیان می‏کند. نهایتاً اگر شما بخواهید کلیت تاریخ را بگویید داستان را خیلی مختصر می‏گویم؛ خداوند بشر را خلق کرد، یک ابلیسی تمرد کرد و گفت من اینها را گمراه می‏کنم. آنجا حرف‏های خیلی بدی زده شد، این گفت من کاری می‏کنم که اکثر آنها شکرگزار نباشند و خداوند هم گفت همه کسانی که از تو تبعیت کنند به جهنم می‏فرستم و جهنم را با اینها پر می‏کنم. جزئیات را کنار بگذاریم قسمت یا بنی آدم را یک لحظه فراموش کنید، تاریخ بشر شروع شده است و وارد شدیم و بشر را می‏بینیم که انبیاء می‏آیند و متأسفانه همانطور که شیطان وعده داده بود ظاهراً این را دروغ نگفته بود اکثر مردم جزو گروهی هستند که حرف شیطان را گوش می‏دهند و حرف پیامبران و خدا را گوش نمی‏دهند، تبعیت از هدایت الهی نمی‏کنند. همانطوری که اینجا گفته می‏شود اگر تبعیت کنید «فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ » (اعراف:۳۵) و اگر «کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ» (اعراف:۳۶) انتظار منطقی ما چیست؟ داستان از اینجا شروع شده است و این وعده‏ها و تهدیده‏ها داده شده است داستان را می‏خوانیم می‏بینیم واقعاً اینگونه است. انبیاء می‏ایند مردم گوش نمی‏کنند و مجازات و مجازات می‏شوند.

اگر خطی روایت کنیم آخرین صحنه‏ها باید به صحنه‏های قیامت برسیم، پایان داستان بشر قسمت حشر  و قیامت است و اینکه حکم داده می‏شود و یک عده به بهشت برمی‌گردند و یک عده برنمی‌گردند. داستان اینگونه تکمیل می‏شود. چیزی که الان در این سوره به آن می‏رسیم مثل یک تصمیم مهم روایی است که پایان داستان را اینجا بیاورد. اگر خطی روایت کنید جای این قسمت از بهشت و جهنم در انتهای داستان بشر است ولی می‏گویم این مانند تصمیم در مورد نحوه گفتن روایت است. گاهی اوقات انتهای روایت را می‏گویید به ما به شدت لحن گفته می‏شود وعده‌ای که شیطان کرد عملی می‏شود و خواهد شد. عده خیلی زیادی به جهنم می‏روند، صحنه‏های وحشتناکی از بهشت و جهنم نمایش داده می‏شود.

۴- توصیف منحصر به فرد بهشت و جهنم در این سوره

واقعاً بدون اغراق دو یا سه صفحه‌ای که اینجا درباره بهشت و جهنم است در قرآن یگانه است. به دلیل نوع جنس حرف‏هایی که زده می‏شود، به دلیل طول زیاد آن و مخصوصاً به دلیل حالت عجیبی که روایت در این قسمت بیان می‏شود، در جای دیگر جهنمی‏ها به بهشتی‏ها یک چیزهایی می‏گویند و آنها جواب می‏دهند.

ممکن است به صورت پراکنده این صحنه‏ها را در جای دیگر از قرآن ببینید مخصوصاً صحنه‌ای که از اول می‏آید یک عده قبلی‏های خود را متهم می‏کنند و آنها جواب اینها را می‏دهند. یک دیالوگی بین بهشتی‏ها با جهنمی‏ها در انتهای آن است، پدیده‌ای است که سوره هم به همان نام اعراف است. آدم‏هایی هستند که در وسط ایستادند و یک چیزهایی با این دو می‏گویند. این شخصیت‏ها حرف می‏زنند توصیف بهشت و جهنم و حشر در قرآن زیاد دارید ولی یک مقدار از دور توصیف می‏شود که یک عده به بهشت و یک عده به جهنم رفتند. این مقدار و این حجم از شنیدن سخن آدم‏هایی که در آنجا هستند

[۰۰:۳۰]

انگار این ویژگی که در داستان آدم و حوا در اینجا هست که شما حرف ابلیس را می‏شنوید این قسمت هم ادامه پیدا می‏کند. شما یک مقداری حرف آدم‏های جهنمی را در اینجا می‏شنوید، دیالوگ‏های بین خودشان با دیالوگ‏هایی که با بهشتی‏ها دارند. این قطعه پایان ماجراست, بنابراین الان اگر ساختار سوره را از دور نگاه کنید اینگونه باید ببینید. سوره شروع می‏شود از آغاز پیدایش بشر, بعد انتهای تاریخ بشر وقتی که قیامت برپا شده و بهشتی‏ها به بهشت برگشتند و جهنمی‏ها به جهنم رفتند. انگار کل این تصاویر و اطلاعاتی که به شما داده شده اینکه آغاز کجا بود، انگار داستان انبیاء را می‏خوانید که ببینید که چطور  شد!

۵- یک تمهید روایی: بیان آخر داستان در ابتدا

می‏گویند اگر از ابتدا پایان داستان را بگویید خواننده التهابی ندارد که ببینید داستان به کجا می‏انجامد. به “چگونگی” اتفاق‏ها توجه می‏کند. این یک تمهید روایی است. برای اینکه شما را متوجه اتفاق‏هایی کند که باعث شده این پایان به وجود بیاید. شما داستان انبیاء را بعد از این ماجراها می‏خوانید، بعد از مقدمه طولانی سه صفحه‌ای که اینجا دارد تحت لوای وعده کلی اتفاقی که افتاد (هبوط به زمین و وعده آمدن هدایت). با توجه به اینکه ابلیسی هست. شما نمی‏توانید داستان انبیاء را در سوره اعراف بخوانید و سخنانی که در مقابل انبیاء گفته می‏شود را به عنوان سخن ابلیس نخوانید. فضای سوره اینگونه است که شما این داستان‏ها را تحت لوای آن چیزی که در ابتدای سوره دیدید می‏خوانید.

ما می‏دانیم بعضی از اقوام حرف انبیاء را گوش کردند و یک عده هدایت شدند. و فضای این سوره با چیزی که بعد از این داستان آمده است، و چیزهایی که در بهشت و جهنم دیدیم؛ احساس شما وقتی که این داستان‏ها را می‏خوانید این است که پنج داستان اول به نابودی اکثریت منجر می‏شوند. این دید کلی نسبت به اینکه ساختار سوره چگونه است و چگونه این روایت پیش می‏رود.

من می‏توانم ادعا کنم کلاً که به سوره اعراف نگاه می‏کنم تاریخ بشر را از ابتدا تا انتها روایت می‏کند با این نکته که انتهای داستان بعد از روایت ابتدای آن می‏آید و جای پرده دوم و سوم به یک معنایی عوض شده است. بعد از پرده اول قرار است پرده دوم را بخوانیم از اینجایی که گفته می‏شود «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (اعراف:۳۶) آیه قبل وارد این شدیم که صحنه‏های قیامت را ببینیم. «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ» (اعراف:۳۷) چه کسی ستمکارتر و گناه‌کارتر از کسی است که به خدا افترا می‏بندد یا آیات خداوند را تکذیب می‏کند. «أُولَئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُمْ مِنَ الْکِتَابِ» (اعراف:۳۷) منظور از من‌الکتاب طبعاً کتاب تکوین است، مثلاً رزقی برای آنها نوشته شده است و به آنها می‏رسد، نصیبی از کتاب دارند. «أُولَئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُمْ مِنَ الْکِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَیْنَ مَا کُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (اعراف:۳۷) حیات دنیوی آنها می‏گذرد تا جایی که ملائکه‌ای که فرستاده خدا هستند برای اینکه اینها را از دنیا ببرند به آنها می‏گویند که چیزهایی که از غیر خدا می‏خواندید کجا هستند. «قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ» (اعراف:۳۷) می‏گویند ما گمراه شدیم و خودشان شهادت می‏دهند که ما کافر بودیم و حقیقت بر ما پوشیده بود یا حقیقت را پوشاندیم.

این آیات مقدمه این است که وارد صحنه قیامت می‏شویم، مرگ را می‏بینید. دروازه ورود به جهان آخرت را می‏بینید. «قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ» (اعراف:۳۸) از اینجا وحشتناک است، انگار دروازه آن جهان باز می‏شود و آنها روی قبلی‏ها می‏ریزند. فضایی که اینجا است لعن جهنم است که گفته می‏شود «قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالإنْسِ فِی النَّارِ» (اعراف:۳۸) درست است که معنی آن این نیست همه کسانی که قبلاً از جن و انس بودند همه در آتش هستند ولی عبارت چنین فضایی دارد «قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالإنْسِ فِی النَّارِ‌ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأولاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ» (اعراف:۳۸) نمی‏دانم واقعاً ترسناک است و در عین حال حسی از اینکه حرف‏ها احمقانه است ادامه حماقت‏های دنیوی آنها است. طرف به جهنم رفته است و به فکر این است کسانی که بودند عذاب آنها دو برابر شود, چنین درخواستی دارد. این عبارت کوتاه «کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا» (اعراف:۳۸) هر کسی که وارد می‏شود قبلی خود را لعنت می‏کند. اینها کسانی هستند که کارهای بد می‏کنند و می‏گویند اباء ما این کارها را می‏کردند. کسانی که لعنت می‏شوند همان اباء هستند کسانی که از آنها تبعیت کردند. ممکن است در زمان حیات خود هم از کسانی تبعیت کرده باشند ولی اصولاً بهانه کفر و تکذیب آنها تبعیت از اباء آنها بود. «إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا» (اعراف:۳۸) وقتی که جمع می‏شوند «أُخْرَاهُمْ لأولاهُمْ» (اعراف:۳۸)  می‏گویند اینها را ما را گمراه کردند و به آنها عذاب بدهید. «قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِنْ لا تَعْلَمُونَ» (اعراف:۳۸) هر دوی شما دو برابر است ولی نمی‏دانید.

۶- مقصر بودن مقلدین

من با این موافق هستم کلاً احساس خوبی نسبت به آدم‏های مقلد احمق ندارم. کسانی که اول و بدون تقلید گمراهی را بنا گذاشتند آدم‏های مبتکری هستند! درست است که هدایت را از بین بردند و ضلالت را ایجاد کردند. رسم و رسوم احمقانه‌ای درست کردند و دیگران هم از آن پیروی کردند ولی کسانی که چشم و گوش بسته مانند گوسفند دنبال آنها رفتند واقعاً به دلیل حالتی که دارند مستحق عذاب مضاعفی هستند. معمولاً آدم‏هایی که زندگی گوسفندواری دارند و یک جایی به دنیا می‏آیند و هرچه می‏شنوند به آن عمل می‏کنند خیلی احساس معصومیت می‏کنند. این دیالوگ همین را نشان می‏دهد، احساس می‏کنند کسانی بلایی سر آنها آوردند، چون آدم‏هایی هستند که شباهت به گوسفند دارند. فراموش می‏کنند که نباید گوسفند می‏بودند و گوسفند بودن جرم است، مقلد بودن و فکر نکردن بد است. اینکه من بگویم عقل خود را دست کسی دادم و از او تبعیت کردم و گمراه شدم و انگار من تقصیر ندارم او مرا گمراه کرد، برای خودش گمراهی ایجاد کرده است. این آیات از یک طرف هولناک است و از یک طرف به دلیل درخواست احمقانه ممکن است خنده‌ای به لب آدم بیاورد. «وَقَالَتْ أُولاهُمْ لأخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ» (اعراف:۳۹) آنها هم جواب می‏دهند که شما هیچ فضیلتی برای ما ندارید این عذاب را بچشید.

آیه «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» یعنی گویی آدم‏هایی که موحد نیستند و قابل هدایت نیستند باهم دعوا دارند. مشاجرات در جهنم هم ادامه دارد بهم لعنت می‏فرستند. (اگر ما آنجا نباشیم خنده‌دار است ولی چون معلوم نیست ما هم در آنجا هستیم یا خیر بعداً تصمیم می‏گیریم که می‏توان خندید یا خیر.) یاد خاطره‌ای می‏افتم طبعاً مانند خیلی از شماها من بچه که بودم شاگرد درس‌خوانی بودم و همه نمره‏های من بیست بود. یادم است در سال سوم ابتدایی یک نوزده و نیم گرفتم هنوز یادم مانده است و معدل کل من بیست نشد. در جمع خانوادگی نشسته بودیم دو تا از بچه‏های فامیل باهم صحبت می‏کردند از من دو یا سه سال کوچکتر بودند، این دیالوگ در ذهن من ماند. یکی از دیگری پرسید ریاضی چند شدی؟ دومی می‏گفت هشت شدم, این می‏گفت من چهار شدم. می‏گفت املا چند شدی این می‏گفت پنج، این می‏گفت من هفت شدم، همینطور ادامه پیدا کرد و تقریباً نمره قبولی نگرفته بودند ولی باهم حالت رقابت داشتند با خوشحالی می‏گفت این پنج شده است و من هفت شدم. اینها مردودها هستند. این می‏گوید تو شروع کردی این می‏گوید تو ادامه دادی، بالاخره جفت آنها در جهنم هستند و جزو مردودین هستند.

«إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ»(اعراف:۴۰) کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و مانند ابلیس استکبار کردند. (هرچه در این سوره می‏خوانید یادتان بیاید که سوره از کجا شروع شد.) دری از آسمان به سمت آنها باز نمی‏شود و وارد بهشت نمی‏شوند تا آنکه شتر وارد سوراخ سوزن شود. یعنی همانقدر سخت است که اینها به بهشت بروند. تصور کنید چنین آدم‏هایی وارد بهشت شوند یا دری از آسمان به سوی آنها گشوده می‏شود که  تصور کنیم شتری از سوراخ سوزن رد می‏شود.

۷- اشتراک لفظ جمل به معنای شتر و طناب کشتی

بعضی‏ها متأسفانه می‏گویند چون جمل اشتراک لفظی دارد؛ واژه جمل به معنای شتر و نیز جمل به معنای طناب کشتی که خیلی بزرگ کلفت است. بعضی‏ها در تفسیر خود ترجمه کردند که اینجا منظور از جمل طناب کشتی است. اولاً در قرآن به معنای شتر آمده است بنابراین دیفالت(=پیشفرض) ما این است که یک واژه‌ای که به یک معنایی مرتب تکرار شده است در جای دیگر هم می‏آید, اگر قرائن خیلی موجهی نداشته باشیم باید به همان معنا در نظر بگیریم. احتمالاً آنها قرینه را بیش از اندازه موجه می‏دانند، که قرار است نخ و طناب از سوزن رد شود، شتر از سوراخ سوزن قرار نیست رد شود.

برهان قاطع این است که یک بار انجیل را بخوانید، در انجیل مسیح همین حرف را می‏زند. در آنجا لفظ یونانی طناب و شتر یکی نبود که بگوییم اشتباهی ترجمه شده است. حضرت مسیح در حکایت معروف که یک ثروتمندی به او می‏گوید من چه کاری کنم، به حواریون می‏گوید اینکه ثروتمندان به بهشت برسند به همان سختی است که شتر از سوراخ سوزن رد شود. بنابراین این عبارت انگار تمثیل استفاده شده‌ای است، به این دلیل قاطع, به نظر من در اینجا منظور این است.

حضار: چنین ضرب‌المثلی وجود ندارد؟

استاد: تشخیص دادن آن سخت است که قرآن این را ضرب‌المثل کرده است، الان ضرب‌المثل است و ما هم استفاده می‏کنیم. در ادبیات فارسی هم وجود دارد، ولی اینکه از قبل بود و قرآن استفاده کرده است یا خیر. قبل از آن در انجیل بود, بنابراین سابقه دارد. اینکه قرار نیست شتر از سوراخ سوزن رد شود و طناب کشتی هم قرار نیست از سوزن رد شود,

[۰۰:۴۵]

قرار است تصویر اقرارآمیز عجیب ساخته شود؛ رد شدن شتر به این بزرگی از یک چیز کوچک است که قرار است رد شود. مثلاً شما بگویید فیل در کلبه روستایی است، قرار نیست که فیل به کلبه روستایی برود شما وقتی یک چیز بزرگ را در نظر بگیرید که داخل یک چیز کوچک برود معلوم است که من می‏گویم قرار نیست آن چیز بزرگ وارد این شی کوچک شود. به نظر می‏رسد قطعاً ترجمه درست همین است و خوشبختانه برخلاف آن چیزی است که در انجیل ضبط شده است که خیلی ترسناک‌تر است. چون در مورد ثروتمندان می‏گوید. بعد از این می‏گوید ثروتمندی از مسیح درخواست هدایت می‏کند، انگار وضع خیلی بد است. اینجا الحمدالله شرایط شبیه شدن به شتر تکذیب آیات و استکبار نسبت به آیات الهی است و ثروتمند بودن نیست. «وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ» (اعراف:۴۰) اینگونه به مجرمین جزا می‏دهیم. «لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ» (اعراف:۴۱) جهنم زیرانداز آنها است، در بالا آتش روانداز آنها است و ستمکاران را اینگونه جزا می‏دهیم.

صحنه اول وحشتناک است ولی در صحنه دوم «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (اعراف:۴۲) یک رایحه‌ای از مغفرت با جمله معترضه “لا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا” وجود دارد. یعنی خیلی سخت نمی‏گیرند ایمان بیاورید، عمل صالح انجام دهید، خیلی عمل صالح انجام ندهید یا اعمال شما خیلی صالح نباشد در حد وسع خود کارهایی را انجام بدهید. یکی از سخنران‏هایی که حرف او را زیاد می‏شنویم می‏گفت جهنم رفتن خیلی سخت است. به نظر می‏رسد شرایط خیلی آماده برای بهشت رفتن است، یاد این آیه می‏افتم «وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ وَ رَبٌ غَفور» (سبا:۱۵) جای به این خوبی است و پروردگار هم وعده مغفرت داده است. آدم باید چه کاری انجام دهد که تبدیل به شتر شود و رفتن به بهشت مانند وارد شدن به سوراخ سوزن شود. «لا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (اعراف:۴۲)  اینها در ادامه داستان است یعنی پیوست‏های داستان است. ما اخراج شدیم و برمی‌گردیم، چه کسانی برمی‌گردند و چه کسانی برنمی‌گردند، کسانی که برنمی‌گردند چه اوضاعی دارند.

«وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ» (اعراف:۴۳) تیرگی‏ها را از سینه آنها پاک کردیم، زیر آنها نهرها جاری است. «وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا» (اعراف:۴۳) به حرف زدن بهشتی‏ها در مقابل آنها دقت کنید. واقعاً این ویژگی آدم‏هایی است که اهل جهنم هستند همیشه دچار نفسانیت و انانیت هستند و همیشه با دوروبر خود درگیر هستند. آدم‏های بهشتی با دیگران درگیر نیستند و طرف معامله آنها خدا است. برای خدا کار می‏کنند، با خدا حرف می‏زنند، اوج آن این عبارت که از حضرت مسیح نقل می‏کند که حیات و ممات من برای خدا است. آنجا که هستند حرف آنها این است «وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ» (اعراف:۴۳) گفته می‏شود بهشتی‏ها به هم سلام می‏کنند، کاری بهم ندارند. شاید در ادامه چیز وحشتناکی که در بالا دیدیم این گفته می‏شود «وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»(اعراف:۴۳) ممکن است چیزهایی در سینه آنها باشد، حسادت‏هایی داشته باشند، تیرگی‏هایی در سینه آنها باشد اینها را پاک می‏کنند و به جهنم می‏فرستند و در دارالسلام چیزی به جزء سلام باقی نمی‏ماند.

حضار: پاک می‏کنند و به جهنم می‏فرستند؟

استاد: به بهشت می‏فرستند به جایی می‏فرستند که «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ».

«وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ» (اعراف:۴۳) خداوند به وعده خود عمل کرد و هدایت را فرستاد پیروی کردند «وَنُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (اعراف:۴۳) “اورثموها” هم باز اشاره به آن داستان است. ارث اینهاست, برای پدر اینها بود و به اینها ارث رسیده است. به چیزی که به آن تعلق دارند می‏رسند. «وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ» (اعراف:۴۴) اینها یگانه است دیالوگ بین اصحاب جنت و اصحاب نار، اعرافی که در وسط هستند اینها تصاویر خاص این سوره است. «وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا » (اعراف:۴۴) وعده‌ای که پروردگار ما به ما داده بود به حقیقت پیوست، آیا چیزی که پروردگار شما به شما وعده داده بود به حق یافتید. در چند آیه قبل وعده‌ای که به آنها داده شده بود را دیدید. «قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» (اعراف:۴۴) کسی در آن بین ندا می‏دهد که لعنت خداوند بر ظالمین است.

خیلی وحشتناک است فقط به ذکر این نکته کفایت می‏کنم که صحنه خیلی وحشتناکی است. «الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالآخِرَةِ کَافِرُونَ» (اعراف:۴۵) کسانی که لعنت می‏شوند راه خدا را سد کردند. اینها زمینه‌ساز این است که شما اول پایان وحشتناک را ببینید بعد به زودی این آدم‏ها را می‏بینید. کسانی که جلوی نوح ایستادند و حرف‏هایی زدند، کسانی که جلوی لوط آن حرف‏ها را زدند. مخصوصاً جلوی شعیب طولانی روایت می‏شود مخصوصاً در اوج آن فرعون و کسانی که جلوی موسی هستند. کسانی که «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالآخِرَةِ کَافِرُونَ» (اعراف:۴۵) «وَبَیْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلا بِسِیمَاهُمْ» (اعراف:۴۶) بین بهشتی‏ها و جهنمی‏ها یک حجابی وجود دارد و بر بلندی مردانی هستند که همه بهشتی‏ها و جهنمی‏ها را به چهره می‏شناسند. «وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» (اعراف:۴۶) به اصحاب جنت ندا می‏دهند سلام بر شما «لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ» (اعراف:۴۶) داخل نمی‏شوند ولی آروزی آن را دارند و طمع وارد شدن به جنت دارند. «وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (اعراف:۴۷) وقتی چشم‏های آنها به سمت اصحاب نار می‏چرخد (نمی‏گوید نگاه می‏کنند انگار با اختیار خود به آنها نگاه نمی‏کنند ولی چشم‏های آنها به آن سمت گرایش پیدا می‏کند) و می‏گویند «رَبَّنَا لا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (اعراف:۴۷) ما را در بین قوم ظالمین قرار نده.

«وَنَادَى أَصْحَابُ الأعْرَافِ رِجَالا یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیمَاهُمْ» (اعراف:۴۸) اصحاب اعراف و کسانی که به چهره‏های آنها می‏شناسند ندا می‏دهند «قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ» (اعراف:۴۸) به کسانی که در جهنم هستند می‏گویند آنچه که جمع کردید و استکباری که داشتید برای شما کافی نبود و چیزی را از شما دفع نکرد. «أَهَؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ» (اعراف:۴۹) به جهنمی‏ها می‏گویند کسانی که در بهشت هستند کسانی بودند که شما قسم می‏خوردید خداوند به اینها رحم نمی‏کند و محبت نمی‏کند «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» (اعراف:۴۹) این خطاب به اصحاب اعراف یا خطاب به اصحاب جنت است که وارد جنت شوید.

حضار: اعراف یعنی بقیه را می‏شناسند؟

استاد: ظاهر آیه اینگونه است

۸- دو نظر در مورد اینکه اعراف چه کسانی هستند؟

اختلاف نظر وجود دارد در مورد اینکه اعراف چه کسانی هستند. ظاهراً روایتی وجود دارد که می‏گوید اینها کسانی هستند که بین بهشت و جهنم هستند. این آیه هم این را تأیید می‏کند که می‏گوید وارد نمی‏شوند ولی آرزوی رفتن به بهشت دارند. اگر بخواهیم کودکانه بگوییم کسانی که ترازوی اعمالشان به هیچ طرفی متمایل نشده و بینابین هستند و منتظر مغفرت و اذن دخول به جنت هستند، بین بهشت و جهنم معطل هستند، این یک تعبیر است. تعبیر دیگر این است که اینها آدم‏های خیلی سطح بالایی هستند و علت اینکه هنوز وارد بهشت و جهنم نشدند این است که انگار آخرین کسانی هستند که به یک مناسبتی وارد جنت می‏شوند. شما از این ایات می‏فهمید که اینها بهشتی هستند و وارد بهشت خواهند شد ولو اینکه هنوز نشدند. یک تعبیر این است که اینها مانند رهبرانی هستند که همه پیروان آنها وارد جنت می‏شوند. آقای عبدالعلی بازرگان این مثال را می‏زند که مانند رئیس گروه کوهنورد که اول همه را رد می‏کند بعد خودش می‏آید. مانند بزرگان اهل بهشت هستند نه کسانی که معلوم نیست به بهشت یا جهنم بروند.

حضار: اینکه همه را می‏شناسند

استاد: اینکه در اعراف هستند و «رِجَالا یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیمَاهُمْ» (اعراف:۴۶) روی یک نکته تأکید می‏کنم وقتی که به اصحاب نار نگاه می‏کنند حرف عارفانه‌ای می‏زنند «قَالُوا رَبَّنَا لا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (اعراف:۴۷) نمی‏گویند ما را در آتش نینداز می‏گویند ما را با اینها قرار نده، دعایی از حضرت علی در دعای کمیل روایت شده است یک قطعه معروفی وجود دارد، اگر من را به آتش بیندازی آتش را تحمل میکنم, اما اینکه از دوستان تو دور شدم و با دشمنان تو یک جا هستم این را چگونه تحمل کنم؟! به نظر من این حرف جالبی است. شما یه لحظه تصور کنید که آتش را می‏بینید ولی به این فکر می‏کنید که با ظالمین یک جا نباشید نه به این فکر کنید که نسوزید. من فکر می‏کنم آدم معمولی اینگونه بیان می‏کند که من را گرفتار آتش نکن ولی دعای اینها اینست که «لا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (اعراف:۴۷) اینکه «لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ» (اعراف:۴۶) معنی آن این نیست که به آنها اجازه داده شود، وارد نمی‏شوند بیشتر آدم احساس می‏کند که خودشان وارد نمی‏شوند ولی آرزوی آن را دارند و در نهایت وارد می‏شوند. تمایل من بیشتر به اینست که از واژه اعراف, معرفت گرفته می‏شود با توجه به توصیفی که گفته می‏شود. علی‌الاعراف هستند یعنی بر بلندی هستند، رجالی هستند که «یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیمَاهُمْ» و فراتر از یک آدم معمولی سخنان حکیمانه می‏گویند بیشتر به نظر می‏رسد که همین احتمال درست باشد که اینها افراد برجسته‌ای هستند که به دلایلی در انتها وارد بهشت می‏شوند.

حضار: «لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ» را نمی‏توانیم برای بهشتی‏ها در نظر بگیریم؟

استاد: یک احتمالی که هم آقای عبدالعلی بازرگان در استدلال خود می‏گوید «لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ» به اصحاب جنه برمی‌گردد به نظر من این استدلال یک مقدار ضعیف است.

حضار: در آخر مگر نمی‏گوید اینها وارد بهشت می‏شوند.

استاد: چه کسانی؟

حضار: حتی آیه بعدی هم می‏گوید.

استاد: می گوید «وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ» (اعراف:۵۰)

[۰۱:۰۰]

اینها کسانی هستند که اصحاب جنت هستند

حضار: اینها می‏آیند ولی هنوز وارد نشدند.

استاد: تصویر می‏گوید بین کسانی که در جهنم هستند با کسانی که در بهشت هستند حجابی وجود دارد. انگار بهشت و جهنم برپاست و این آدم‏ها در آن هستند. من با قاطعیت نمی‏گویم ولی به نظر اینگونه می‏آید. اینها برنمی‌گردند که اصحاب نار را نگاه کنند یا اینکه بگوییم هنوز کسی وارد بهشت و جهنم نشده است. آقای عبدالعلی بازرگان می‏گوید این قبل از این است که آنها وارد بهشت شوند و عبارت به اصحاب الجنه برمی‌گردد.

حضار: در آیه ۴۹ «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ» خطاب به اعراف نیست؟

استاد: به نظر می‏آید که خطاب به اعراف است، می‏توانید بگویید به اعراف نیست و به کل اصحاب جنه است اگر تصور شما این باشد که این قبل از ورود بهشتی‏ها و جهنمی‏ها در جایگاه خودشان است حتی می‏توانید آن عبارت را هم به اصحاب جنه برگردانید. انگار یک جوری است.

حضار: حجاب مشکل ایجاد می‏کند؟

استاد: اینها چه فرقی با بهشت‏های معمولی و جهنمی‏ها دارند؟ چرا وسط ایستادند؟

حضار: اینها بودند که دعوت کردند و جفت گروه‏ها را می‏شناسند. مثلاً اعراف, پیامبر یک امتی است امت او می‏آیند و دو گروه می‏شوند و جفت گروه‏ها را می‏شناسد.

استاد: یعنی اینها قطعاً جزو بهشتی‏ها هستند ولی کارشان این است که اینها را از هم جدا کنند

حضار: چون در آخر یک آیه است

استاد: خیلی برای من این جا نمی‏افتد. آیه بالا را نگاه  کنید، این حرف‏ها را زده‌اند اگر از خودتان هم می‏گویید, سابقه دارد. به این آیه دقت کنید «وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا»(اعراف:44) تمام شده است و وارد جهنم شدند و بعد آنها می‏پرسند وعده‌تون محقق شده است. بعد این آیه می‏آید که حجابی بین آنها است و اینها آنجا ایستادند. این حرفی که می‏زنم آن تعبیر را رد نمی‏کند ولی به قول علامه طباطبایی با سیاق آیات خیلی سازگار نیست. به نظر می‏آید تقسیم شدند همه چیزهایی که شما می‏گویید در شأن آنهاست و نظر من همین است، یا کسانی که در قرآن به آنها شهدا گفته می‏شود آدم‏های خاصی هستند که به قول شما امت‏ها را می‏شناسند و شاهد بر یک چیزهایی بودند و به سیما می‏شناسند.

حضار: انگار ریتم خطی شکسته می‏شود

استاد: ممکن است واقعیت این است که خیلی برای حل این مسئله فکر نکردم، شاید فکر کنم و به دلایلی بگویم قطعاً نظر من این است ولی هر وقت خواندم هیچ وقت اینگونه نفهمیدم که بهشت و جهنم هنوز تشکیل نشده است. خیلی برای من عجیب است که بگوییم اینها آدم‏هایی هستند که گناه و ثواب آنها مساوی است به نظر می‏آید شأنی دارند.

حضار: شأن آنها قطعی است

استاد: برای بعضی‏ها اصلاً قطعی نیست با توجه به روایت می‏گویند اینها آدم‏های بینابین بهشتی‏ها و جهنمی‏ها هستند، هنوز نمی‏دانند که به بهشت و جهنم بروند.

حضار: از ادامه سوره هم برمی‌آید

استاد: شاید برگردیم و یک جایی از این سوره مناسبت داشته باشد که بگوییم مناسبت آن با کل سوره کدام تعبیر بهتر است. واقعیت این است که چون اسم سوره اینجا است در آخر بحث برگردیم و در این مورد صحبت کنیم.

خطاب می‏کنند که اینها کسانی بودند که شما قسم می‏خوردید که وارد جنت نمی‏شوند. دوباره «لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» (اعراف:۴۹) تکرار می‏شود «وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ» (اعراف:۵۰) اصحاب جنت یک بار به اصحاب نار ندا دادند و الان اصحاب نار به اصحاب جنهمی گویند «أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ» (اعراف:۵۰) از آبی که در بهشت است به ما بدهید «أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ» (اعراف:۵۰) یا از آن چیزی که خداوند به شما رزق داده است.

۹- ادامه شرک جهنیمان در جهنم

شرک را می‏بینید یارو هنوز در جهنم است به خدا نمی‏گوید آب بده مثلاً می‏خواهد کلک بزند که کنار دیوار برود و بگوید یک مقدار آب به ما بدهید. به اطرافیان خود فحش می‏دهد ممکن است طرف پدر او باشد که او را گمراه کرده است و از طرف دیگر حرف او به اصحاب جنت این است که یک چیزی به ما بده. می‏گویند «مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ» (اعراف:۵۰) از چیزی که خدا به شما داده است به ما بدهید. «قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ » (اعراف:۵۰) خداوند این آب و رزق را بر کافرین در آن دنیا حرام کرده است.

گفته بود «خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ» آب و رزق را در این دنیا همه استفاده می‏کنند ولی در آن دنیا اینگونه نیست. حرام کردن نه اینکه نخورید بلکه به آنها نمی‏دهند تحریم آن دنیا تحریم تشریعی نیست که رعایت کنید یا نکنید یعنی مسئله حل است و کلاً چیزی به آنها نمی‏رسد.

۱-۹ جهنم پر از آدم‏هایی است که دین دارند و با دین خودشان بازی می‏کنند

«الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ» (اعراف:۵۱) خیلی آیه خوبی است برای کسانی که وقتی قرآن می‏خوانند معمولاً خودشان را مؤمن فرض می‏کنند و وقتی می‏شنوند کافر فکر می‏کنند مسیحی‏ها و یهودی‏ها هستند یا اگر خیلی دل‌شان بزرگ باشد فکر می‏کنند کسانی که دین ندارند هستند. کلاً حرف از این است که جهنم پر از آدم‏هایی است که دین دارند و با دین خودشان بازی می‏کنند و شامل اکثر آدم‏هایی است که قرآن می‏خوانند می‏شود. حیات دنیا آنها را مغرور کرده است و فریب داده است، خواندن این آیات خیلی سخت بود ولی فکر ‏کنم تمام شد. نگاه خاصی است شنیدن این حرف‏ها و تصویری از بهشت و جهنم است براساس حرف‏هایی که این آدم‏ها می‏زنند. تلخی آن خیلی زیاد است که یک نفری در جهنم است و چیزی را درخواست می‏کند و در جهنم است چیزی از او پرسیده می‏شود و جواب می‏دهد. شیرینی قسمت جنت هم زیاد است ولی دوگانگی که در سرنوشت بشر است که سرنوشت او به چنین جایی ختم می‏شود خیلی انسان را دچار خوف و حزن می‏کند. (با اینکه ما خیلی انسان‏های مؤمن و عارفی هستیم چرا خوف و حزن ما از بین نمی‏رود؟!:) قرار است در دنیا با خوف و رجاء زندگی کنیم منظور از اینکه «لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» فقط اولیاء خدا در همین دنیا به جایی می‏رسند که دیگر خوف و حزن ندارند ولی بقیه باید در خوف زندگی کنند و کتاب و رسالت انبیاء هم در جهت انذار و ذکر است و ترساننده است. قرار نیست این آیات را بخوانیم و بگوییم ما مومن هستیم، واقعاً یک عده اینگونه هستند. کلمه کافر را طوری برای او ترجمه کردند که طرف فکر می‏کند من کافر نیستم چون به اصول دین اعتقاد دارم بنابراین جاهایی که می‏گوید «حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ» خیلی نمی‏ترسد می‏گوید الحمدالله در اینجا به دنیا آمدیم و شیعه هستیم و جزو کفار نیستیم.

حضار: راجع به «الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا» (اعراف:۵۱) آیه بالاتر که می‏گوید «الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا» (اعراف:۴۵) شاید اینجا هم وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا یعنی راه خدا را اعوجاج ایجاد می‏کنند انگار خودشان مدعی هستند

استاد: «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» (اعراف:۴۵) می‏تواند به فرعون هم گفته شود ولی معمولاً «وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا» (اعراف:۴۵) برای آدم‏های فعالیت‏های درون دینی است که هدایتی را که از طرف خداوند آمده است منحرف می‏کنند. اینجا فضا اینگونه است که این آدم‏ها اینگونه هستند دینی دارند که با دین خود بازی می‏کنند.

۲-۹ خروج آرام از آن فضای هولناک در قرائت سوره

«وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (اعراف:۵۲) صحنه‏های قیامت تمام شده است ولی در این سوره چند بار به پیامبر برمی‌گردیم و کتابی که از اول گفته شده است. حس خودم را می‏گویم گاهی آدم قرآن را می‏خواند و تأثیری روی او می‏گذارد و درست نیست و اشتباه است اگر فکر کند که منظور این بود این تأثیر را بگذارد. واقعاً بعد از خواندن این تصاویر اگر یک دفعه داستان پیامبران شروع شود فکر می‏کنم دیگر نمی‏توانم داستان‏ها را گوش بدهم. به قول ادبیاتی‏ها احتیاج به ریلیف(relief=فراغت) داریم انگار یک مقدار آرام از آن فضا خارج شویم. واقعاً احساس من این است. یک صفحه است که الان می‏خوانیم یک مقدار آدم را آرام می‏کند. اگر واقعاً آدم‏هایی که همزمان پیغمبر هستند یا هر کسی که قرآن می‏شنود و می‏خواند شدیداً تحت تأثیر این تصاویر قرار گرفته باشد این خطاب روی او اثر می‏کند. می‏گوید «وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (اعراف:۵۲) «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلا تَأْوِیلَهُ» (اعراف:۵۳) منظور از تأویل این است که منتظر هستید همین بلاها سر شما بیاید. «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَیَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ» (اعراف:۵۳) تأثیر آنها را عملاً می‌بینید، یک تأثیری روی من گذاشته است ولی انگار در این آیات به صورت فشرده می‏گوید. نگذارید کار به جایی برسد یا از این حرف‏ها بزنید که شفیعی است می‏توانم دوباره برگردم و کاری بکنم. قبل از اینکه انسان به دم مرگ برسد خوب است اگر قرار است کاری بکند انجام بدهد. «قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ» (اعراف:۵۳) به خودشان زیان رساندند و دروغ‏هایی که می‏بستند آنها را گمراه کرده است. عقاید نادرستی داشتند که افترا حساب می‏شود و همان باعث گمراهی آنها می‏شود. «وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ» اگر کسی حب ائمه در دلش باشد به جهنم نمی‏رود این افترایی است که یک عده را گمراه می‏کند. اگر کسی در مجلس سوگواری امام حسین یک قطره اشک بریزد آتش جهنم بر او حرام می‏شود، این افترایی است که انسان‏ها را گمراه می‏کند.

گناه می‏کنند و توبه نمی‏کنند و اعمال صالح انجام نمی‏دهند و به چنین چرندیاتی دل خوش می‏کنند بعد می‏میرند می‏بینند چنین خبری نیست. کسی با یک قطره اشک و حب نمی‏تواند وارد بهشت شود. آدمی که واقعاً معرفت و حب داشته باشد آدم خوبی است، ممکن است قبول کنم یک روایتی این حرف را زده باشد و این حرف هم درست باشد ولی افترا این است

[۰۱:۱۵]

که من بگویم من امام حسین را دوست دارم، به همان معنایی که عوام امام حسین را دوست دارند، درکی از امام حسین ندارند یک چیزی از بچگی به آنها گفتند ممکن است من خاله سوسکه را هم دوست داشته باشم چون از بچگی داستان آن را شنیدم. واقعاً معرفت آنها نسبت به امام‏ها در حد خاله سوسکه و آقا موشه است، داستان‏هایی گفتند که تشنه بودند رفته آب بیاورد ابوالفضل را همینقدر می‏شناسند. اگر داستان حضرت ابوالفضل را برای یک بچه در هر جای دنیا تعریف کنید از حضرت ابوالفضل خوشش می‏آید. پس هر کسی این داستان را بشنود به بهشت می‏رود و چیز دیگری ندارد غیر از اینکه یک شخصیت داستانی که یک کارهای خوبی انجام داده است و طبعاً قلب انسان به آن متمایل می‏شود، چون حضرت ابوالفضل کلاً باوفا است. صفت او نزد عوام این است که پای برادر خود ایستاده است چون پدر او به او گفته بود. اگر کسی چنین شخصیتی را که همینقدر می‏شناسد دوست داشته باشد انتظار دارید در عاقبت او تأثیر کلی یا جزئی داشته باشد؟ باور کنید تأثیر جزئی هم نمی‏گذارد خیلی امیدوار نباشند، احساس من این است تأثیر آن در این حد است که خاله سوسکه را دوست داشته باشند یا از آقا گرگه بدشان بیاید. یک داستانی شنیدند و از شخصیت‏های آن احساسی دارند.

اگر عمیق باشد و یک نفر امام حسین را درک کند و عاشق امام حسین باشد این آدم قطعاً جزو صالحین است. بنابراین در مجالس شرکت کردن و گریه کردن اینها افترا است و اگر کسی به این چیزها دلخوش است به بلایی که در اینجا گفته می‏شود متأسفانه دچار می‏شود. مخصوصاً کسانی که این حرف‏ها را شایع می‏کنند و یک عده را گمراه می‏کنند از کسانی هستند که بعداً می‏گویند این بالای منبر این حرف را زد و من گمراه شدم آن هم می‏گوید تو خودت می‏خواستی فکر کنی. دیالوگ‏ها را باور کنید در آینده خواهیم شنید امیدوارم اگر می‏شنویم یا در بهشت باشیم یا جزء اعراف باشم آن طرف نباشیم تا این دیالوگ‏ها را گوش بدهیم. «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ» (اعراف:۵۴) ریلیف (relief=فراغت) آن اینجا است، یک سری آیات توحیدی در اینجا می‏آید که یک مقدار آماده شویم تا بقیه سوره را بخوانیم، بد نیست آدم اگر تحت تأثیر یک آیاتی قرار گرفت کتاب را ببندد و به خودش استراحت بدهد. قرآن خودش این ملاحظات را دارد. این آیات توحیدی واجب است بیاید و اینجا جای خوبی است یک فاصله‌ای بین پرده سوم که منتقل شد در وسط سوره و آن را به عنوان پرده دوم دیدیم و قرار است داستان انبیاء را بخوانیم این آیات خیلی کمک می‏کند. کلاً آیات توحیدی آرامش‌بخش هستند هرچقدر یک نفر بیشتر درک از توحید داشته باشد برای او آرامش‌بخش‌تر است.

«إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالأمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» (اعراف:۵۴) ترجمه نمی‏کنم. «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» (اعراف:۵۵) بعد از آیه‌ای که از خلقت آسمان‏ها و زمین و روز و شب و خورشید و ماه و ستارگان صحبت می‏کند و می‏گوید تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ بعد می‏گوید «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً» (اعراف:۵۵)  به ما خطاب می‏کند که خداوند را با تضرع و پنهانی بخوانید، خداوند ستمکاران را دوست ندارد. «وَلا تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ» (اعراف:۵۶) در زمین فساد نکنید «بَعْدَ إِصْلاحِهَا» (اعراف:۵۶) بعد از اصلاح «وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا» (اعراف:۵۶) خداوند را با ترس و آرزو و طمع بخوانید «إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» (اعراف:۵۶) که رحمت خداوند نزدیک به نیکوکاران است. «وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ» (اعراف:۵۷) خدا است که باد را می‏فرستد برای بشارت رحمت خدا «حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ کَذَلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (اعراف:۵۷) یک ارتباطی با مسئله حشر وجود دارد. بارها در قرآن آمده است که خداوند باد و ابرها را می‏فرستد و باران می‏آید و همه ثمرات و حیات در زمین ظاهر می‏شود و تذکری به مسئله آخرت است.

«وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ» (اعراف:۵۸) جایی که سرزمین پاک است و گیاهان به اذن پروردگار حیات پیدا می‏کنند و گیاه خوبی در آن رشد می‏کنند «وَالَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلا نَکِدًا» (اعراف:۵۸) این تمثیلی از نیکوکاران و بدکاران است، رحمت الهی و رزق الهی به همه می‏رسد و از اعمال و افکار خوب و گفتار خوب سر می‏زند و از یک عده چیزی حاصل نمی‏شود. «کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ» (اعراف:۵۸) این آیات را بیان می‏کنیم برای کسانی که شکرگزار هستند.

حضار: راجع به آیه «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» در اینجا معتدین کسانی هستند که برعکس قبلی‏ها هستند؟

استاد: یک آیه‌ای در سوره مریم است که می‏گوید «وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا» (مریم:۴) دعا نکردن شقاوت است. شاید منظور همین است، کسانی که خداوند را نمی‏خوانند تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً اینکه حالت دعا کردن است.

حضار: شاید خود حالت منظور باشد.

استاد: نه

حضار: چون تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً

استاد: خیلی چیز بعیدی می‏گویید، دعا نکردن در مقابل کسانی که دعا می‏کنند. کسانی که دعا نمی‏کنند معتدین هستند. حالا دعای خوب کردن، مثلا اینکه یک نفر دعایش خیلی متضرعانه نباشد یا همراه با خوف نباشد جزء معتدین حساب کردنش درست نیست.

حضار: زیاد دیدیم دعای پروردگار کردن به بقیه آزار می‏رساند.

استاد: خیلی راه دور می‏روید طبیعی این است بگویید دعا کنید، خوب دعا کنید و کسانی که دعا نمی‏کنند جزو معتدین هستند.

حضار: معتدین تجاوزگر است

استاد: بله.

حضار: روی مخاطب سوره فوکوس نمی‌کنید؟

استاد: چرا، آخر دوباره خطاب به پیامبر برمی‌گردد فکر می‏کنم در این سوره مسئله مخاطب مهم است چون دقیقاً با دو خطاب پیامبر اول و آخر شروع می‏شود. نکته‌ای در مسئله مخاطب در سوره وجود دارد که به آن بپردازیم.

حضار: (؟؟)در خلق و امر هم احساس می‏کنم تقابل وجود دارد، خدای خالقی که امر میکنه

استاد: در مورد این قصد نداشتم چیزی بگویم نگاه می‏کنم اگر به نظر آمد جای بحث دارد به آن می‏پردازیم.

حضار: (؟؟)شیطان در خلق مشکل نداشت در حمد داشت آیات توحیدی که خواندیم اینگونه بود.

استاد: من به این نکته دقت می‏کنم اگر به نظر آمد نکته خاصی در آن باشد بحث می‏کنیم.

جلسه ۲ – سوره اعراف
1 1 vote
Article Rating
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
بستن منو