بسم الله الرحمن الرحیم
درسگفتارهای سوره بقره، جلسهی ۱، دکتر روزبه توسرکانی، دانشگاه تربیت مدرس، انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو، رمضان ۱۴۴۰، ۱۳۹۸/۲/۲۲
۱- ماجرای جلسات تفسیر و تفسیر سورهی بقره
بحثهای آتی ما پیرامون سورهی بقره است. من پیشترها در جوانی درست در ماه رمضان، قرآن وجودم را فراگرفت و در من عزمی را برانگیخت تا آن را خوب بخوانم. ماه رمضان سال بعد که میخواستم چنین کنم یادم هست که تمام ماه را فقط مشغول سورهی بقره بودم و البته پر از ابهام. بعد از مطالعات پیوستهی من ناظر به قرآن ایدهی جلسات دانشگاه شریف شکل گرفت. در این جلسات قرار بر این بود که محتوای کلی هر سورهای صرفاً در یک جلسه بیان شود. در مورد سورهی بقره نیز چنین شد. البته بعدها در مورد دیگر سورهها اینچنین نشد و از یک جلسه تجاوز کرد و من همیشه مترصد فرصتی بودم تا بتوانم مطالب فوتشده از جلسهی سورهی بقره را در مجالی بازگو کنم که الآن فرصت خوبی است.
۲- روش و مبانی تفسیر پیش رو
کار ما چیزی شبیه تفسیرهای ترتیبی رایج از قرآن نیست، بلکه تلاش میکنم بر اساس کشف و ارائهی یک طرح کلی برای هر سوره، نقاط ابهام آن را برطرف کنم. طبیعتاً نتیجهی چنین روندی، فهم بهتر و دقیقتر است. هدف بعدی من نشان دادن ارتباط چهار سورهی اول قرآن است، البته غیر از حمد که فاتحةالکتاب است، یعنی بقره، آلعمران، نساء، مائده.
فرض بنیادین من هم فرضی سنتی است که قرآن تماماً از جانب خداست و حاصل وحی مصون از خطا بر پیامبر (ص). همچنین معتقدم هر سوره در مرحلهی اول و تمام قرآن در مرحلهی بعد انسجام درونی دارند، برخلاف آنچه قرآن شناسان غربی معتقدند و قرآن را جزیرههای مستقل بیارتباط باهم میدانند و ترتیب درونی هر سوره را حاصل جمع قرآن پس از پیامبر (ص)؛ و نیز معتقدم نام سورهها نیز هوشمندانه انتخاب شده است و ترتیب آیات هم. برای تمام این ادعاها بهجای درگیری با شواهد بیرونی ادعاهای رقیب، میخواهم از خود قرآن دلیل بیاورم. مثلاً در قرآن، خود سوره، واحد معجزه و متعلق تحدی است.
طبیعتاً فهم سوره متوقف بر فهم کلیت آن است. تفاسیر مهم متأخر قرآن نسبت به انسجام متنی همه نظر موافق دارند، مثل فی ظلال القرآن سید قطب، المیزان علامه طباطبایی، پرتوی از قرآن آیت الله طالقانی، تفسیر نوین استاد محمدتقی شریعتی و …
در باب روایات تفسیری هم چند نکته قابلتوجه است. اول اینکه اکثر شأن نزول ها برساخته، دروغ و حجاب فهمند. دوم اینکه طبق ادعای خود قرآن که خود را تبیان کل شیء (نحل/۸۹) و نور (نساء/۱۷۶) دانسته، به نظر میآید همداستان با علامه طباطبایی، باید استفاده از روایات را به نحو پسینی مجاز دانست نه پیشینی.
برای مواجههی درست با یک سوره نیاز به پرسشهایی داریم که قرار است در متن پاسخ یابند و نیاز به پرسشهایی است که قبلاً باید پاسخ به آنها داده باشیم. مثل هدف از رسالت پیامبر، نزول قرآن و مانند آن. آزمون صحت فهم در باب هر متنی این است که بتوان آن را از نو بازتولید کرد. نتیجهی فهم درست هم رفع ابهامها و تأثیرپذیری عاطفی از مضامین آن است.
مواجههی درست با این پرسشها نیز اولاً نیاز به آشناییزدایی دارد، چون یکی از موانع مهم مواجهه با متنی مثل قرآن، برداشتهای عرفیِ نادرستِ شکلگرفته از تعالیم مذهبی دورههای کودکی و نوجوانی است که حجاب پرسشگری هم هست.
۳- زمینه و زمانهی ظهور اسلام و پیامبر (ص)
برخلاف ذهنیت عمومی مسلمانان، پیامبر اسلام (ص) با توجه به پیشینهی ادیان ابراهیمی ادامهی نچسبی برای آنها تلقی میشد. در ۱۴۰۰ سال پیش در نقطهای دورافتاده از زمین و خاورمیانه، شخصی به نام محمد ادعای وحی و نبوت میکند و همسخنی با فرشته نامآشنای سنت ابراهیمی جبرائیل؛ و خود را ادامهی سنت ادیان ابراهیمی میداند باوجود جغرافیا و زبان متفاوتی از ادیان ابراهیمی، آنهم بعد از فطرت ۶۰۰ ساله. باز در زمانهای که مسیحیت عالمگیر شده و وضع خوبی دارد. مضامین قرآن هم اشتراکات خوبی با کتب ادیان ابراهیمی دارد.
هر دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت معتقد به خاتمیتاند. یهودیان منتظر مسیحی که خاتم است و مسیحیان نیز معتقد به آمدن مسیحی که خاتم بوده است. هر دو دین هم در حوزهی خود قائل به تغییر آیین و شریعت نبودند و صرفاً پیامبری مبلغ میتوانست برای آنها فرض داشته باشد؛ اما ادعای پیامبر دین جدیدی است. هرچند در نظر خود مسلمانان این امر در ابتدا چندان مفهوم نبوده است.
وضع مکه بهعنوان محل ظهور اسلام هم چندان جالب نیست. سرزمینی خشک با مردمی بَدَوی، زندگی قبیلهای و در چادر. علاقهی عمومی آنها به شعر و شاعری است و به برخی سجایای اخلاقی شناختهشدهاند. در مقابل زندهبهگور کردن دختران و اختلافات متعدد آنها از رذایل شناختهشدهی آنهاست. در مکه ساختمان کعبه که در این زمان بتخانه است ساختمان مهم و معروفی است که بر محور آن فستیوال سالیانهای نیز برپا میشده است. ارتباطات سیاسی عربستان بیشتر با ایران و ارتباطات تجاری آنها با رومیان است. خود اعراب هم از این دوره تحت عنوان جاهلیت یاد میکند.
در مسیحیت، شریعت فربه یهودی تقریباً الغاء میشود. آنچه میماند هم امور متفاوت و جدید است، مثل غسل تعمید، تحریم یکشنبه بهجای شنبه، عشای ربانی، رستگاری در گروی ایمان به مسیح و مانند آن. همچنین الهیات متفاوتی از یهودیت نیز دارند. پیامبر (ص) باید در این فضا اعلام کند که آیا مسیح است یا پیامبری جدید یا مبلغ یهودیت؟ هرکدام از اتفاقات صدر اسلام یکی از این سه مورد را تقویت میکند. مثلاً سنت و شریعت جدید، معرف پیامبری جدید است، ولی امر به نمازخواندن به سمت بیتالمقدس، مؤید مبلغ بودن برای یهودیت است.
۴- مروری بر تاریخ انبیاء در عهدین
ادیان ابراهیمی صاحب کتابهای مشخص عهد قدیم و جدیداند. شروع کتاب مقدس با داستان آفرینش جهان و انسان است. در ادامه ماجرای هبوط آدم، سیل و طوفان نوح میآید تا به ماجراهای ابراهیم پدر انبیاء و وعدهی خدا به او میرسد که از نیل تا فرات به پیامبرانی از فرزندان او میرسد.
همسر اول ابراهیم ساره نازاست. به پیشنهاد او ابراهیم با کنیز خویش هاجر ازدواج میکند تا فرزندی برای آنها بیاورد. فرزند هاجر و ابراهیم، اسماعیل است. ساره نیز بعدها در سنین کهولت صاحب فرزندی به نام اسحاق میشود. وقتی اختلافات هاجر و ساره بالا میگیرد، ساره خواهان بیرون کردن آنها از خانه است. خداوند به ابراهیم دستور میدهد به سخن ساره گوش دهد و به او وعده میدهد از نسل اسحاق پیامبرانی میآیند و از نسل اسماعیل هم قومی دیگر خواهند آمد. ابراهیم هاجر و اسماعیل را روانهی سرزمین نامشخصی میکند. هاجر در پی سرگردانی، تشنگی و عجز به خدا پناه میبرد و خداوند به خاطر اسماعیل آنها را نجات میدهد. سرزمینی که خداوند در آنجا به اسماعیل و هاجر عنایت کرده مکه است. شایع است میان اعراب که آنها از نسل ابراهیماند. یعقوب و فرزندان او نیز از نسل اسحاق به وجود آمدهاند.
بعد از یوسف، بنیاسرائیل از کنعان به مصر هجرت میکنند و برای آنها در مصر پس از یوسف ماجراهای زیادی پیش میآید و حتی زمانی در حکومت فراعنه به اسارت و بردگی گرفته میشوند تا زمان ظهور حضرت موسی (ع) که در این زمان هم درگیریها با فرعون پیش میآید. بعد از نجات از دست فرعون و لشکریانش و عبور از نیل در میقات الهی پای طور سینا به لقای الهی نائل میشوند و قوم برگزیدهی خداوند که خداوند با آنها عهدی میبندند و ده فرمان ابلاغ میشود. این لحظات، از مهمترین و مقدسترین لحظات تاریخ بشر است. خداوند بر عدهای ظاهر میشود تا به یقین مطلق برسند. با وجود این سوابق بنیاسرائیل دست به عصیان میزنند و گوسالهپرست میشوند. به روایت تورات و برخلاف نظر قرآن، این عصیان با همکاری هارون بوده است. بعد از این توبه میکنند و به خاطر عصیانی که کردهاند، ۴۰ سال آوارگی میکشند که این به پایان عمر حضرت موسی (ع) ختم میشود.
بعد از موسی (ع) بنیاسرائیل فراز و نشیبهای زیادی دارد. اوج آنها در زمان سلیمان (ع) است که هنوز همعهد طلایی آنهاست و آرزوی بازگشت به آن را دارند. بعد از سلیمان (ع) بنیاسرائیل اسیر بابلیها میشوند و تبعید و بعداً کوروش با شکست بابلیها آنها را به اورشلیم بازمیگرداند.
۵- مروری بر ماجراهای بنیاسرائیل در سوره بقره
با این مقدمات وارد سورهی بقره میشویم. سورهی بقره یک مقدمه دارد که داستان آفرینش است که از آن فعلاً میگذریم و قبلاً به آن پرداختهام. بحث اصلی سوره از خطاب به بنیاسرائیل آغاز میشود که از آنها میخواهد عهد را به یادآورند که «وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ.» (بقره/۴۰) همانطور که اشارهها و نکات ایجابی در یک روایت مهم است، نکات سلبی و عدم اشارهها هم مهم است. مثلاً در روایت قرآن هیچ اشارهای به امپراتوریهای روم و ایران نمیشود، گویی در منطق قرآن زمین و دولت آن، فقط از آن مؤمنین است و به مؤمنین در قالب یهودیها و مسیحیها اشاره میکند.
شروع قرآن با خطاب به بنیاسرائیل بهدرستی جایگاه آن را بهعنوان ادامهی ادیان ابراهیمی تثبیت میکند. قرآن هم روایت بنیاسرائیل را تائید میکند و میگوید یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکمْ عَلَی الْعَالَمِینَ. (بقره/۱۲۲) بیان قرآن این است که تخلف بنیاسرائیل از عهدی که با آنها شده بود، مجال ادامهی نبوت در آنها را منتفی میکند. البته بنیاسرائیل فراتر از تخلف، در دورهای پیامبر کش هم میشوند و حتی مسیح به روایت عهد جدید به دست آنها کشته میشود.
در کنار روایت خالهزنکی تورات، روایت قرآن از ماجرای هجرت اسماعیل و هاجر روایت پذیرفته تری است که علت آن را گسترش دین ورزی در سوی دیگری از جهان و در نسل متفاوتی اعلام میکند. طبق بیان قرآن زمینهی ظهور پیامبر اسلام از ابتدا بهواسطهی دعای ابراهیم صورت گرفته بود و از ابتدا مضمون در عهد خداوند با بنیاسرائیل بوده است.
تغییر قبله از اورشلیم به سمت کعبه، خود نشانهای بر این گذار از بنیاسرائیل به بنی اسماعیل است. چه اندازه روایت مستشرقین در اینجا نامقبول و نامنصفانه است که میگویند اتخاذ قبله به سمت اورشلیم و تائید عیسی بهعنوان پیامبر، هر دو امتیازهایی به یهودیت و مسیحیت برای همراهی آنها با اسلام بوده است. خُرده خِردی ما را به این نتیجه رهنمون میشود که اساساً این نوع دعوت اسلام بهمثابهی اعلام جنگ با یهودیان، مسیحیان و حتی بتپرستان بوده است و به این خاطر است که هر سه اینها علیه اسلام همدست میشوند. این آیه که «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (بقره/۱۵۶) دقیقاً به همین تقابلی که در آینده رخ مینماید اشاره دارد. البته مسیحیان ازآنرو که کمتر در شبهجزیرهی عربستان حضور داشتهاند، نقش کمتری در تقابل با اسلام نیز دارند.
داستان سورهی بقره درواقع دربارهی تخلف بنیاسرائیل است. تخلف آنها از فرمان به اینکه گاوی را بکشید و نمیکشند و بهانهجویی میکنند تا زمانی که مجبور به این کار میشوند.