بسم الله الرحمن الرحیم
درسگفتارهای سوره بقره، جلسهی ۲، دکتر روزبه توسرکانی، دانشگاه تربیت مدرس، انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو، رمضان ۱۴۴۰، ۱۳۹۸/۲/۲۳
۱- برخی نکات ناظر به کلیت سورهی بقره
۱-۱ تأکید قرآن بر ضرورت آشنایی مسلمانان با کتب مقدس
این جلسه وارد متنخوانی سورهی بقره میشویم. ابتدای سوره بقره آیهی دوم میگوید «وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیک وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِک وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ» (بقره/2) خود قرآن بارها به عهدین اشاره میکند و مانند این آیات بهروشنی بیانگر این است که فرد مسلمان باید با کتب ادیان ابراهیمی نیز آشنا باشد. این ناآشنایی البته به کژفهمیهای زیادی دامن زده است. مثلاً عموماً مسلمانان معتقدند که ادعای یهود در برگزیده بودن کذب است درحالیکه طبق بیان قرآن این ادعای درستی است. «یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکمْ عَلَی الْعَالَمِینَ.» (بقره/۴۷) یا اینکه تمام خطابهای یا بنیاسرائیل قرآن، دلالت التزامیشان این است که برحذر باشید ازاینگونه کارها که این هم نادرست است و اتفاقاً اینها خطابهایی به قوم خاص و برگزیدهی خداوند است. سوی دیگر این کژفهمی بدبینی نسبت به بنیاسرائیل، خوشبینی عجیب نسبت به مؤمنین صدر اسلام خصوصاً در اهل سنت است که این هم مستندی از قرآن ندارد.
۲-۱ ماجرای بنیاسرائیل پاسخی به مسئلهی خفای الهی
نکتهی بعد اینکه معمولاً در بحثهای دینی به خفای الهی و خدای در حجاب یعنی خدایی که تا جای ممکن خودش را پنهان کرده است، بهمثابهی دلیلی علیه وجود خداوند استناد میشود. اتفاقی که برای بنیاسرائیل افتاد که آنها خداوند را در حد ممکن در تجلی دیدند و پسازآن بلافاصله بعد از گذشت اندک زمانی به گوسالهپرستی روی آوردند، پاسخ خوبی برای ادعای خفای الهی است. اساساً این ادعا که اگر خداوند در آشکارگی بیشتر میبود، آدمیان ایمان بیشتری مییافتند، از ناآشنایی مدعیان این ادعا با روانشناسی انسان پرده برمیدارد. تجربهی بشری نشان میدهد که آشکارگی خداوند نهتنها مفید نیست که گاهی میتواند مضرّ هم باشد.
علاوه بر این اساساً انسانی که مایهاش از نسیان است و حتی ریشهی عربی واژهی او به نسی و فراموشی برمیگردد بهراحتی میتواند با آنچه به آن یقین دارد خو بگیرد و علیه آن عمل کند. نمونهی خوب در اینجا مسئلهی مرگ است. در مورد مرگ کمتر کسی ادعای خفای مرگ و ناآشکارگی آن را میکند، ولی نوع رفتار آدمیان نشان از بیاعتنایی مطلق آنها نسبت به این حقیقت مورد اتفاق است. اگر مرگ آنگونه که اکنون است نمیبود، باز بسیاری ادعا میکردند که آشکارگی مرگ و عدم خفای آن کمککار بزرگی برای ایمان ورزی است.
۳-۱ ترتیب نزول و ترتیب قرآن مکتوب
در مورد قرآن یک بحث ترتیب نزول است و یک بحث ترتیب آیات در قرآن مکتوب. البته طبق برخی روایات حقیقتِ قرآن بهیکباره بر پیامبر القاء شده است. از اینکه بگذریم ترتیب قرآن مکتوب حتماً ترتیب تاریخی نزول آیات نبوده است و اگر ترتیب قرآن مکتوب را ترتیبی هوشمندانه و مناسب بدانیم، خود این میتواند دلیلی بر وحی بودن محتوا و ترتیبِ قرآن مکتوب باشد. نیز سرشاری قرآن از صنایع ادبی مورد اذعان تمامی قرآنپژوهان است و این خود حجتی است بر اینکه این حد از فصاحت و بلاغت نمیتواند مضمون در یک فراورده بشری باشد.
۴-۱ تحلیلی از «قل»های خطاب به پیامبر (ص)
سخت است که تعابیری مانند «قل» در قرآن را چیزی نظیر سعدیا و حافظا یعنی خطابهای شاعر به خودش در اشعار بدانید، چون در این موارد یعنی در خطابهای شعراء ما قرینهای بر نا واقعی بودن خطابها داریم و واقعی بودن آنها نیز تبیین گری ویژهای را افاده نمیکند، به خلاف قرآن که اولاً قرینهای بر این نیست که در «قل»ها خطاب پیامبر با خودش بوده است و ثانیه فرضِ رقیب این نظریه یعنی واقعی بودن خطابهای «قل» از جانب خدا به پیامبر (ص) تبیین گری بسیار خوبی دارد. ازجمله اینکه در بسیاری موارد خداوند نیاز بهواسطه ای برای تخاطب با بنیاسرائیل، اهل کتاب و کفار دارد. این یکی از اشکالات آقای عبدالعلی بازرگان به نظریۀ رؤیاهای رسولانهی دکتر سروش است.
۵-۱ مسیحیان در میانهی مسلمانان و بنیاسرائیل
مسیحیان از یک طرف جزء بنیاسرائیلاند، ولی تبلیغِ دین مسیحیت در خارج از بنیاسرائیل، مخالف امر الهی و اقتضای دین آنها بوده است. از این نظر از آنها سخنی جدای از بنیاسرائیل در این سوره نیست و تعبیر از آنها با اهل کتاب، در این سوره بهندرت صورت گرفته است، اما در ادامه در سورههای بعدی مثل سورۀ آلعمران از آنها با عنوان اهل کتاب مکرر یاد میشود که دیگر به واقعیت شکلگرفته آنها و نه اقتضای دین آنها که محدود به بنیاسرائیل بوده نظر شده است.
۶-۱ شکلگیری هویت مسلمین
بحث پدیدآیی قانون و تشریع متوقف بر پدیدآیی امت است، به همین خاطر گزارههای قرآنی ناظر به تشریع متأخر از تبلیغ اولیۀ اسلام توسط پیامبر (ص) صورت گرفته است و حتی در این زمان و در موقع نزول آیات تشریع نیز هنوز مقولۀ اسلام و طبقۀ مسلمین شکل نگرفته و شکلگیری آنها متأخر از بحث صدور قوانین در قرآن است.
۲- مرور و خوانش سورهی بقره
مرور سریعی بر محتوای سورهی بقره و تطبیق مطالب پیشگفته بر آیات سوره خواهیم داشت. از مقدمه که بحث آفرینش است میگذریم. از آیهی ۴۰ تا قبل داستان ابراهیم تا صفحهی ۱۹ قران عثمان طاها روایت عهد با بنیاسرائیل و تخلف آنها از آن است.
۱-۲ تنزل تدریجی بنیاسرائیل به روایت خطابهای سورهی بقره
در آیه ی ۵۱ بقره اولین بار بنیاسرائیل غایب میشوند و در آیه ی ۵۷ خداوند میگوید: «وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ» آیهی ۶۱ هم که آنها خوراکیها میکنند، باز نشان دیگری از هبوط آنهاست. بعد از آن داستان سرکشی سرگشتگی آنان که عقوبتی بر تمردشان بوده ذکر میشود. به روایت قرآن در آیه ی ۶۱ سرکشی آنها به پیامبر کشی نیز میرسد. «وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ» در این محدوده سخن از بنی اسراییل یکسر بهصورت غایب است تا آیه ی ۸۰ که گزارشی از سرکشی عمیق بنیاسرائیل است. خداوند نیز به آنها خطاب میکند: از خداوند عهدی گرفتید دربارهی خدا و الان آن را انکار میکنید. «وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیامًا مَعْدُودَةً ۚ قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ یخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ ۖ أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» خطاب با قل نسبت به بنیاسرائیل درجهی دیگری از غیبت آنان است. آیه ی ۸۸ میگوید «وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَا یؤْمِنُونَ.» لعنت به معنای دوری از رحمت الهی پلهی دیگری از تنزل آنان است.
در اینجا دوباره داستان عجل تکرار میشود و بعد از بیان ابتدایی آن در اوایل سوره و مقایسه این دو روایت، نشان میدهد که در این میان اتفاقی افتاده است. «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا ۖ قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَینَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکفْرِهِمْ ۚ قُلْ بِئْسَمَا یأْمُرُکمْ بِهِ إِیمَانُکمْ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»(بقره/93) مرحلهی بعد خداوند درباره بنیاسرائیل با پیغمبر سخن میگوید که این خود نشان از درجهی دیگری از تنزل بنیاسرائیل است. «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَیٰ حَیاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکوا ۚ یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یعَمَّرَ ۗ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یعْمَلُونَ» (بقره/۹۶) باز آیهای است که خداوند دربارهی آنها با پیامبر سخن میگوید. در آیهی «َمنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِکتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ» (بقره/۹۸) دیگر بنیاسرائیل از دوست به دشمن بدل شدهاند. تا آیهی ۱۰۴ این تنزل بنیاسرائیل و گزارش آن ادامه دارد.
در آیهی ۱۰۴ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْکافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ» اولین بار است که خطاب از سوی بنیاسرائیل به سمت مؤمنین برمیگردد. از آیهی ۱۰۴ تا ۱۲۲ بهنوعی گفتوگو با مؤمنین است، دربارهی دوری از کافران و مشرکین، تحذیر از عهد با آنان و مانند آن.
یکی از راههای معمول در ادبیات و سینما رجوع به ابتدا در انتهاست. صحنهی پایانی فیلم بهنوعی اشاره به ابتدای داستان دارد یا توصیف پایانی داستان رجوع به توصیفات ابتدایی داستان دارد که این روند بهنوعی القاکنندهی نوعی حس تمامیت و کمال است. در سورهی بقره نیز با چنین چیزی مواجهیم و فرازهای پایانی داستانها و ماجراها رجوع به ابتدای آنها نیز دارد. شاید در این مقطع میشد داستان بنیاسرائیل را خاتمه داد، ولی این پایان تأسفبرانگیز بود نه امیدوارانه. آیه ی ۱۲۲ «یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکمْ عَلَی الْعَالَمِینَ» که بهگونهای یادآوری با حالت قهر است، بهنوعی پایان تأسفبار را به سمت امید دوبارهای در بازگشت بنیاسرائیل میبرد.
۲-۲ بنای کعبه و تعیین قبلهی مسلمین
بعد از این سخن از ذریهی ابراهیم به میان میآید و داستان بناگذاری کعبه برای یکتاپرستی و البته انحرافی که توسط مشرکین در آن صورت میگیرد. «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی ۖ وَعَهِدْنَا إِلَیٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکفِینَ وَالرُّکعِ السُّجُودِ» در ادامه نیز بحث تغییر قبله پیش میآید «وَمَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصْطَفَینَاهُ فِی الدُّنْیا ۖ وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» (بقره/۱۳۰) تکرار چندبارهی دستور تغییر قبله نشان از اهمیت این حکم در نزد خداوند دارد. در آیهی ۱۴۸ و ۱۴۹ این حکم عیناً تکرار شده است.
پیش از بحث تغییر قبله چند آیه در این میان است که نیاز به تحلیل جداگانه دارد. مثل «سَیقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیهَا ۚ قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَیٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (بقره/۱۴۲) بعد از تغیر قبله «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (بقره/۱۵۶) میآید که بهنوعی به مسلمانان انتظار جنگ، مقابله و استقامت در راه دین ورزی را میگوید و وجه آنهم جلسهی قبل بیان شد.
از اینجا به بعد بهتدریج آیاتی که بیانگر احکام شرعی است بیان میشود و این بیان همراه با تفصیل و جزئیات است. حکم قصاص، ارث، روزه، حج، طلاق، نکاح، خوراکیها و غیره. یک آیهی کلیدی در این میان آیهی «لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰکنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکةِ وَالْکتَابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَی الْمَالَ عَلَیٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَیٰ وَالْیتَامَیٰ وَالْمَسَاکینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَی الزَّکاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِک الَّذِینَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ» (بقره/۱۷۷) است. در اینجا دوباره در آیهی ۲۱۱ به بنیاسرائیل بازمیگردد. «سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کمْ آتَینَاهُمْ مِنْ آیةٍ بَینَةٍ ۗ وَمَنْ یبَدِّلْ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَاب» و بعدازآن بازهم بحث احکام است.
۳-۲ خاتمهی سورهی بقره
دو داستان یکی مختصر و یکی طولانیتر نیز پسازاین آیات است. داستان مختصر داستانی مبهم است درباره «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَلَٰکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یشْکرُونَ» (بقره/۲۴۳) و داستان طولانیتر دربارهی طالوت و جالوت و داوود است. تحلیل وجود این داستانها خود نیازمند بحثی جداگانه است. پسازاین دو داستان آیات توحیدی آیتالکرسی، داستان ابراهیم در مواجهه با نمرود، داستان عزیز و در نهایت داستان ابراهیم و کیفیت فهم معاد توسط او بیان شده است.
۳- خوانش و مرور داستان آفرینش به روایت تورات و مقایسهی آن با روایت قرآن
- باغ عدن در روایت تورات در نقطۀ مشخصی از زمین است و آدم وظیفۀ نگهداری از آن را بر عهده دارد، اما در روایت قرآن اساساً باغ عدن جایی در زمین نیست و آدم نیز وظیفهای نسبت به نگهداری آن بر عهده ندارد.
- میوۀ ممنوعه در تورات میوۀ درخت شناخت است، ولی در قرآن این امر مجهول است. باز در تورات بیانشده که خوردن از این درخت منجر به مرگ آدمی میشود، ولی در قرآن به چنین چیزی اشاره نشده است. البته در تورات از درخت دیگری که درخت حیات است نیز نامبرده شده و منع آدمی از آن به خاطر این دانسته شده که خوردن از آن، او را نظیر خداوند، جاودان میسازد.
- در قرآن به تعلیم اسماء به آدمی اشارهشده، ولی در تورات به تعیین و نامگذاری توسط آدمی اشارهشده است.
- در قرآن آدم و حوّا هر دو از میوۀ ممنوع میخورند، ولی در تورات حوّا میخورد و آدم به فریب او از درخت خورده است.
۴- تحلیل تفاوتها میان روایت قرآن با کتب مقدس دیگر
پیشتر به تفاوت جغرافیایی موطن اسلام با دیگر ادیان ابراهیمی اشاره شد. البته طبیعتاً تفاوتِ جغرافیایی مکّه در مقایسه با دیگر ادیان ابراهیمی به معنای مقایسهی دو قسمت کاملاً متفاوت از جهان نیست، بلکه به این معناست که ادیان ابراهیمی همه متمرکز در نقطهی خاصیاند ولی دین اسلام بهنوعی تمرکززدایی کرده است. به همین خاطر زبان عبری تمام ادیان ابراهیمی به زبان عربی قرآن بدل میشود که اگرچه زبانی نزدیک به عبری و ریشهی مشترکی است، اما با آن متفاوت است.
روایت قرآن از داستانهای انبیاء مثلاً داستان ابراهیم تصحیحی ناظر به روایات عهدین نیز هست. مثلاً اینکه خروج هاجر و اسماعیل اولاً به همراهی ابراهیم بوده و ابراهیم مدتی طولانی در مکه مانده است و بنای کعبه را همراه با اسماعیل پایهگذاری کرده است. دوم اینکه اخراج آنها نه به خاطر مسائل خالهزنکی میان هاجر و ساره بلکه به خاطر همان وعدۀ الهی برای گسترش دین در نقطۀ دیگری از جهان بوده است.
البته پیامبران پس از عهدین و حتی قرآن، وظیفهای در قبال تصحیح عهدین برای خود نمیدیدند، چون از یکسو، این کتب دیگر مقدس شده بودند و امکان تغییر در آنها و بهتبع تصحیح آنها وجود نداشت و از سوی دیگر با وجود تحریفهای عهدین، همین مقدار از آیات با محتوای برکنار مانده از تحریف برای ایمان ورزی کفایت میکرد. نکتۀ دیگر هم در اینجا این است که کتابهای جنبی عهدین در بسیاری از موارد، مؤید روایت قرآن است. به این مسئله در سلسله جلسات دفاع عقلانی پرداختهام که میتوانید مراجعه کنید.